۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

بازداشت نه تن از شهروندان عرب در شوش و تفهیم اتهام با شوک برقی








 نیروهای امنیتی وابسته به وزارت اطلاعات طی هفته‌های گذشته اقدام به بازداشت ۹ شهروند عرب اهل روستای «خلف المسلم» از توابع شهر شوش کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این نیرو‌ها در آستانه ماه محرم با یورش شبانه به منازل شهروندان این روستا اقدام به بازداشت علی چبیشاد ۴۶ ساله، حسین چبیشاد فرزند علی ۲۹ ساله، صلاح الدین چبیشاد فرزند علی ۲۲ ساله، حبیب سیلاوه، سید یاسین موسوی ۳۴ ساله، سلمان چایان ۳۲ ساله، محمد چایان ۳۰ ساله، کریم چایان ۳۴ ساله، آشور شمیکلی از اهالی روستای سرخه کردند.
در یورش شبانه ماموران امنیتی به منازل شهروندان عرب که به صورت همزمان صورت گرفت بیش از ۵۰ تن از ماموران امنیتی نقابدار شرکت داشتند و بازداشت شدگان پس از ۲ روز بازداشت در اداره اطلاعات شوش به محل نامعلومی منتقل شدند.
یکی از اقوام نزیک علی چبیشاد به هرانا گفت: "نیروهای امنیتی برای تفهیم اتهام جاسوسی به بازداشت شدگان اقدام به شکنجه‌های جسمی طاقت فرسا نمودند، به عنوان مثال فرزندان علی چبیشاد، حسین و صلاح الدین را با شوک الکتریکی مجبور به پذیرش اتهام کردند."
هم چنین در شرح شکنجه علی چبیشاد گفت:"وی ساعت‌ها مورد بازجویی و شکنجه‌های فیزیکی قرار گرفته به طوری که قادر به حرکت نیست."
این نه شهروند در حالی به اتهام جاسوسی برای عربستان سعودی، آمریکا و اسرائیل متهم شدند که برخی از بازداشت شدگان حتی سواد خواندن و نوشتن نیز ندارند.
اقوام نزدیک به بازداشت شدگان می‌گویند: "علت بازداشت این افراد به دلیل اعتقادات مذهبی اهالی روستا بوده است و اهالی این روستا در طی سالهای اخیرا هیچ‌گاه به صورت علنی مذهب خود را اعلام نکرده‌اند."
این منبع مطلع در پایان گفت: "پیگیری خانواده‌های بازداشت شدگان با مراجعه به اداره اطلاعات شوش به جای نرسیده است و یکی از نگهبانان به ایشان اطلاع داد که فرزندانشان به محل دیگیری منتقل شده‌اند."
گفتنی است، وزارت اطلاعات ایران طی روزهای گذشته با صدور اطلاعیه‌ای از بازداشت عده‌ای تحت عنوان تروریست وابسته به کشورهای حوزه خلیج فارس خبر داده بود که قصد بمب گذاری در مناطق حساس خوزستان را داشته‌اند.

به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست؟






                                                                     به نام خدا



به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست؟


                                                                                                                      محمد احمدی


پس از گذشت سی‌‌ چند سال استبداد دینی و دیکتاتوری مذهبی‌، در این ماههای اخیر ملت شریف سرزمین ما ، باز هم بر اساس سیاست‌های کور و بی‌ هدف و برنامه‌های منحرف اقتصادی و سیاسی دچار صدمات فراوان و جبران ناپذیری شده اند که موجب آسیب دیدگی بنیان خانواده‌ها و غرور و شخصیت و اصالت مردمان ایران شده است.

امروز پدر خانواده برای گذراندن ساده‌ترین شکل زندگی‌ با مشکلات بزرگ و سهمگینی مواجه است . نه برای افزایش رفاه و تغییر موقعییت و بهبود اوضاع، بلکه برای برآورده کردن تنها نانی بر سر سفرهٔ خانواده خود .


جامعه ایرانی‌ امروز دست خوش ناملایمات و فشارهای شدید تری نسبت به سالهای اخیر شده است ، چرا که حاکمان نالایق و دنیا پرست، تمام امکانات ملت را صرف حفظ نظام و ارتقای موقعیت سیاسی خود میکنند و به فکر کاهش فشار بی‌ اندازه و خارج از ظرفیت ملت نیستند . در مصاحبه‌های رسانه‌ای مسئولین، به راحتی‌ می‌توان این بی‌ مسئولیتی و ساده اندیشی‌ آنها را بعد از لبخندهای روزانه و صحبت‌های خالی‌ از حقیقت و محتوای آنان دید که این مطلب باعث نارضایتی مردم بیش از پیش شده زیرا این نوعی به تمسخر گرفتن اذهان عمومی‌ و تحقیره ملت ایران به شمار می‌‌آید . سیاست‌های غلط اقتصادی و سیاسی که باعث فروپاشی نظام اقتصادی در جمعی‌ می‌‌شود و در این میان بیشترین آسیب به اقشار جامعه و ملت می‌رسد . در پی‌ بی‌ ارزشی ریال در مقابل پول‌های رایج در معاملات بین المللی کسب کار و امرار معاش که یکی‌ از مهمترین و اساسی‌‌ترین نیاز‌های جامعه می‌باشد  ، دچار رکود  شدید شده، که تبعاتی چون ، بیکاری فروپاشی بنیان خانواده‌ها و مشکلاتی که پس از این مطلب گریبان جامعه را خواهد گرفت شده است .


امروز مردم برای زندگی‌ و امرار معاش روزانه نیز به کار در چند شغل را دارند که البته این شغلی‌ برای پر کردن این خلأ اقتصادی وجود ندارد. ثروت ملی‌ نیز فقط به قشر خاصی‌ از جامعه تعلق دارد و رفاه اجتماعی مربوط به عده‌ای خاص گشته . عموم مردم حق استفاده یا بهتر بگویم توان استفاده از بسیاری از امتیازات اجتماعی و متعارف خود را ندارند . جوانان و خانواده‌ها پس از تحمل فشارهای اقتصادی سخت تحصیلی‌ و پرداخت هزینه‌های بسیار گزاف جهت اخذ مدرک تحصیلی‌ امیدی به ادامهٔ مسیر و موفقیت علمی‌ ندارند، زیرا اکثر شغلهای مربوط به دانشگاه و مدارک تحصیلی‌ نیز اختصاص به جمعیت خاصی‌ دارد . زیرا به یقین پس از پایان دورهٔ تحصیلات ، نه شغلی‌ در انتظار آنان است و نه موقعیت  اجتماعی مناسب .. زیرا اکثر پست‌های حساس به ارگانهای دولتی  مثل (خانواده شهدا ، سپاه ، بسیج ) و ....... دارد، و جایی‌ برای جوانان با استعداد و تحصیل کرده قشر ثابت جامعه نیست  . چگونه می‌توان از اجتماعی که جوانان تحصیل‌کرده آن حق انتخاب و ادامهٔ میسر موفقیت  درزمینهٔ تحصیلی‌ مربوطه را ندارند انتظار پیشرفت و موفقیت داشت .


به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست ؟


پدر خانواده پس از سالها زحمت در دوران بازنشستگی که زمان استراحت و آرامش است برای تهیه امکانات ازدواج فرزندان از قبیل جهیزیه مجبور به انجام کارهایی‌ میشود که در‌شان یک انسان زحمت کش و با غرور نیست .این در صورتی‌ است که پس از همه این تلاشها در آمد حاصل صرفاً جهت گذران امور روزانه صرف میشود و قادر به پرداخت این هزینه‌های سنگین نیست . در حالی‌ که حق او از ثروت ملی‌ او را پدری سر افراز و با غرور مینماید و او مجبور به تحمل این همه عذاب و خاری نیست .


به راستی‌ مسئول این همه بی‌عدالتی کیست ؟


حضرت علی‌ ( ع)  خطاب به ملک اشتر در نامه‌ای فرمودند : اگر بیت‌المال را عادلانه و از روی مساوات بین مردم تقسیم کنی‌ در قلمرو حکومت تو فقیری نخواهد بود . و اگر در قلمرو حکومتت فقیری یافتی نشانه بی‌ عدالتی تو در تقسیم بیت‌المال است حکومتی که دائیه درهکومت اسلامی و عدله علوی است ، چگونه میتواند  اینگونه مزدورانه حقوق حق و شرعی مردم را پایمال نماید در حالی‌ که خود از تمام امکانات به بالاترین و بهترین شکل ممکن استفاده میکنند و ثروت ملی‌ را صرف امور شخصی‌ و انفرادی خود می‌نمایند . بدون تعصب مذهبی‌ و دینی البته با نگاهی‌ اسلامی از هر زاویه‌ای به این مجموعهٔ دیکتاتوری بنگرید آثاری از عدالت و اجرای عادلانه حقوق بشر و مسیر پایدار حق و حقیقت نمی‌بینید . اسلام در ایران خلاصه شده در ظاهر آراسته روحانیون فاسد و دنیا پارست که هر کدام در پس پردهٔ لباسهای مذهبی‌ و دینی خود حسابهای بانکی‌ با ارقام نجومی در بانکهای خارجی‌ و شرکت مستمر در مسائل بازرگانی و تجاری و گرفتن حق حضور اقشار جامعه در این داد و ستد‌های عمومی‌ است . دسترسی آسان خانواده‌های حکومتی به بانکها و ثروت‌های عمومی‌ ، اختلاس‌های فراوان و غارت بیت‌المال جزئی کوچک از خیانتی است که به اسم اسلام در حق مردم ایران در حال جریان است . از نظر بینش اسلامی خیانت اقتصادی به مردم در اموال عمومی‌ حکم ‌قتل نفس را دارد ، این یک مسئلهٔ فقهی‌ است یک مطلب اقتصادی ، حقوقی و اجتماعی است . در زمان حکومت حضرت علی‌ (ع) که این رژیم فاسد ادعای آن را دارد،تساوی مطلق در مصرف . و نیز تساوی مطلق در حقوق ، به معنای واقعی وجود داشت، و همه از بیت‌المال به فراخور شرایط حقوق دریافت میداشته اند . آیا حکومتی که در حساس‌ترین و ابتدایی‌ترین ارکان اداره امور جامعه دچار افسار گسیختگی اعتقادی و عملی‌ است میتواند حکومتی اسلامی باشد .


در صورتی‌ که در بقیه زوایا و جوانب نیز مغایر تعالیم اسلامی و احکام شریعت و رهنمود‌های پیامبر و معصومین است . آیا استفاده از ثروت میلیونها انسان شریف و آزاده و غارت سرمایه‌های ملی‌ و گنجینه‌های عمومی‌ و خارج کردن این اموال جهت سرمایه گذاری‌های کذائی و بدون هدف در خارج از ایران، تعالیم اسلام و دستورالعمل حکومت اسلامی است . اینهمه رکود اقتصادی ، بیکاری و مشکلات که جامعه ایران را دچار سردر گمی کرده ناشی‌ از خروج سرمایه‌های ملی‌ توسط عده‌ای انسان بی‌ لیاقت و بی‌ هویت از خانواده‌های سران نظام اسلامی است .این در حالی‌ است که مردم ایران برای داشتن ابتدایی‌ترین حقوق حیات خود مجبور به انجام اعمال وحشتناکی‌ چون فروش اعضای بدن میشوند . آیا این حق مردم و شأن و منزلت ملتی است که فقط در ۸ سال جنگ احمقانه و بی‌ هدف تمام هستی‌ خود را در طبغ اخلاص گذاشت و از تمامی‌ داشته‌های خود از خون جوانان گرفته تا خانه و کاشانه آزادی و امنیت و .....همه را تقدیم این وطن فروشن غارتگر نمود و هنوز هم مجبور به پرداخت غرامت و تاوان بابت این جنگ ناخواسته است . زمانی‌ که فرزندان غیور این ملت مظلوم در جبهه‌ها قطعه قطعه می‌شدند فرزندان حضرات در بهترین و امن‌ترین نقاط جهان مشغول زندگی‌ و تفریح و آتش زدن ثروت ملت بودند و اکنون نیز با دریافت پست‌های حساس و کلیدی به مکیدن خون ملت ، قدرتمندانه ادامه میدهند .


آیا این انصاف است که مادری صرفاً بخاطر نداشتن امکانات مالی و به دلیل از دست دادن شهر خود از ترس مبتلا شدن به فساد تنها فرزندش را به امید داشتن آینده روشن و پر رنگ به خانوادها‌ی متحول بفروشد . چگونه میشود تلخی‌ این مطلب فاجعهٔ انگیز را به تصویر کشید . آری این مطالب گر چه تلخ است ولی‌ حقیقت جاری هر روز ایران است.


به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست؟


 چندی قبل در رسانه‌های ملی‌ ایران اعلام شد که استان تهران در روز مصرف کنندهٔ ۱۰ تن انواع مواد مخدّر است. البته در اینکه رسانه‌های ایران دروغ پرداز و مصلحت گوی نظام هستند شکی نیست . ولی‌ اگر پایتخت ایران دچار چنین فاجعه‌ای باشد قطعاً شهرهای دیگر نیز به این بلا گرفتارند . وزارت اطلاعات،سپاه،بسیج،نیروی انتظامی که تا این حد عملیاتی‌ فعال و قوی به نظر میرسند،آیا توان مقابله و برخورد و جلوگیری از ورود این حجم بالا را ندارد ؟و یا اینکه مسئولیت اصلی‌ تهیه و پخش آن میان جوانان بی‌ گناه مملکت بر عهده خود آنهاست. با نگاهی‌ ساده و گذرا به جوانان ایران زمین می‌توان دریافت که این برنامه مدون و از پیش طراحی شده برای از کار انداختن نیروی فعال و محرک جامعه یعنی‌ جوانان است . اکنون ملت ما موازی با مسائل و مشکلات اقتصادی و مالی درگیر مسئلهٔ اعتیاد در میان جامعه و جوانان نیز هستند که این امر تا حدود زیادی مردم را از موقعییت و اتفاقات جاری غافل کرده و طراحان این  سیاستهای شوم و خانمان سوز را به موقعییت‌های روزافزون نزدیکتر می‌کند .


به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست؟


ریشه کردن اراذل و اوباش راهکار مناسب دیگری است برای حاکمان ایران که با استفاده از این کلمه خونین تمام معترضین و مخالفان خود را به آغوش مرگ و نابودی میفرستند . تحت هر عنوانی اعتراضی نسبت به عملکرد دستگاه‌های دولتی و با حاکمیت ایران صورت پذیرد ، بلافاصله به عنوان اوباش و مخلین نظم عمومی‌ جامعه به دست فاسد‌ترین ارگان دولتی ایران یعنی‌ قوهٔ قضایی‌ سپرده و پس از کوتاه‌ترین زمان ممکن یا زیر شکنجه و یا اعدام‌های غیر قابل تصور شما را از حق زندگی‌ و ادامه حیات محروم می‌نمایند . کوتاه‌ترین و موثر‌ترین راه برای از بین بردن فشار اجتمایی‌ ، تنش و برقراری عدالت اجتماعی برای این افراد انتخاب خواهد شد  ( یعنی‌ اعدام ). این مطلبی است که آقای لاریجانی در مصاحبه خود به گزارشگران پیرامون احکام صادره در مورد اراذل و اوباش گفت . پس چرا این صورت و اقدام موثر در مورد متخلفین اقتصادی صورت نمی‌گیرد ؟؟ چرا کسی‌ جوابگوی میلیارد‌ها تومان ثروت از دست رفته ملت نیست، چرا دستگاه‌های قضایی‌ به این مطلب رسیدگی نمیکنند. اراذل و اوباش  به جامعه آسیب میزنند اما مفسدین اقتصادی آزادند و بی‌ تقصیر .


به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست ؟


با کامل تاسف سخن در این زمینه‌ها بسیار است و مجال کم . اما با این همه نقص آشکار حقوق بشر مسئولین حکومت دیکتاتوری  ایران ، امروز مهمترین مسئلهٔ برای آنان مبارزه با بد حجابی و ضرب شتم دختران و بانوان ایران است . تصویر، فیلم‌ها و مطالب فراوانی‌ پیرامون این اقدام جدید رژیم در دسترس همگان هست . آیا تمام مشکلات مملکت ما حل شده و اکنون ما فقط مشکل بد حجابی داریم ......... یا این نیز بهانه ایست برای تارو مار کردن و هتک حرمت زنان و دختران ایران زمین .


به راستی‌ مسئول این همه بی‌ عدالتی کیست؟


نوشته محمد احمدی   ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲

اعدام در ایران امروز

                                                             
اعدام در ایران امروز
 محمد جاوید گوانی

مجازات اعدام را می‌توان آشکار‌ترین شکل بیان قدرت و نمودی واضح بر حضور اندیشه‌های زور باور، و  بلکه اعتیاد به اطاعت از قوانین قدرتمدار در یک جامعه دانست ،اعدام در یک کلام یعنی تبعیض مطلق بر قرار کردن به سود قدرت و تلاش برای رفع مسئولیت فردی و جمعی‌ِ و پاک کردن صورت مساله دربرابر بزهکاری در بحبوحه دوران گذار از استبداد دینی در ایران ، توجه به نقش ویرانگر دستگاه قضایی‌ ولایی و به ویژه سامانه جزائی حاکم بر جمهوری اسلامی که به سوی‌ خشونت گستری دایمی روان است ، یک ضرورت علمی‌ است، تنها از رهگذر بر پا شدن یک بحث عمومی‌ انتقادی است که جامعه ما میتواند از تاثیر ویرانگری که انواع مجازاتهای خشونت گستر بر روح و روان مردم دارد آگاه شود.
با در نظر داشتن تحولات سر نوشت سازی که  اخیرا با گسترش جنبش همگانی در جامعه رخ داده است، به خصوص توسّل بی‌ محابانه نظام قضایی‌ سرکوبگر حاکم به حربه مجازات‌های موهن و غیر انسانی‌ علیه مخالفان سیاسی ،که حتی از محدودیت‌های قوانین خود نظام نیز تجاوز کرده است ، اهمیت بحث در باره اعدام و باز اندیشی‌ وجوه متعدد آن به ویژه از جهت ارتباطی‌ که با دین دارد بر کسی‌ پوشیده نیست لازم میدانم چند نکتهٔ اساسی‌ را در اینجا به طور فشرده یاد آور شوم
1. خشونت گستران، به ویژه در جوامع مسلمان، کار را به جائی رسانده اند که میراندن و بسا به کام مرگ رفتن، ارزش گشته است.
به تعداد حیات ستانان قضایی، فیلسوف و نظریه پرداز مرگ اندیش نیز پیدا شده اند تا میراندن را نوعی ارزش تلقی کرده و هر روز نیز نظریه ای، روشی و قاعده و قانونی برای آن ساخته و نشر دهند.
هم اکنون در کشور ما، نظریه هایی چون «انسانها یا دوست اند یا دشمن ,انسان دارایِ سرشتی خشونت آمیز است,حرکت قسری,النصر بالرعب, مرتب ساخته و پرداخته و بازنشر می شوندمتاسفانه این گونه فلسفه های ضد حیات به عنوان نظریه راهنما و تشویق گر روشهای سخت سبعانه برای کشتن و تجاوز به حق حیات، با یارانه حکومت ولایی تولید انبوه می شونداز این رو، در جامعه ایران و در دیگر جامعه ها، نیازی شدید به بازشناسی حق حیات و روشهای تجربی– به معنای روشهایی که در عمل قابل اصلاحنددر راستای تحقق زیستن-در-کرامت و در برخورداری از حقوق ذاتی انسان وجود دارددر شرایط امروزی و در جهان فعلی هیچ راهی برای گذار به یک جامعه سالم نیست مگر آنکه انسانها را از حقوق ذاتی حیات و استقلال در گرفتن تصمیم و آزادی در گزینش نوع تصمیم، آگاه، و ، به یمن عمل به این حقوق بتوانند از اعتیاد به اطاعت از قدرت و خشونت رها شوند.
۲رابطه ها واگونه گشته اند؛ بنا بر دو حق استقلال و آزادی، که نبودشان حیات انسان را میان تهی می کند، حق اینست که کسی بر دیگری ولایت ندارد، در حالی که در ایران امروز تبلیغ می شود  ولایت مطلقه یکی بر دیگران اصل الاصول دین است و مخالفان آن محاربانند و مستحق حذف شدن از صحنه زندگی جمعیآیا از این واژگونتر می شود،  آزادی را بیان کرد؟ در حالی که نگاهی حتی سطحی به روندهای حیاتی، چه در میان انسانها و چه حتی در رابطه با طبیعت و دیگر جانداران، نشان می دهد که ولایت یکی بر دیگران جز ویرانی و تخریب انسان و طبیعت محصول دیگری نداردبنابراین ولایت مطلقه فقیه حق نیست، و به قول مرحوم منتظری مصداق ظلم و شرک است، بلکه این ولایت جمهور مردم است که بر وفق حقوق ذاتی انسان و حقوق جمعی آنها و حقوق جانداران و طبیعت، حق استپس "تجاوز خشونت گسترانه به این حقاست که متجاوز را مستحق«محارب» بودن در برابر حق می گرداند نه نفی ولایت فقیهلازم است اشاره شود قید "تجاوز خشونت گسترانهرا آوردیم تا مشخص شود که مخالفت با حق، به زبان و یا قلم، کسی را مجرم نمی کند، بسا فرصتی فراهم می کند برای بحث آزاد در باره استقلال و آزادی انسان.
در ایران امروز، نظام سرکوبگر قضایی ولایت فقیه، مطالبه حق،  طلب کننده حق استقلال و آزادی را  محارب و در خور مجازات اعدام اعلام کرده و زورمداری را  دولت حق و مخالفت با آن را «حرب با دولت حق  می گرداندحال درک جهانی و همگانی از حقوق، متجاوز کسی است که به حقوق انسان و حقوق جامعه، آنهم اسلحه به دست و با ابزار شکنجه و سانسور، تجاوز  کنداز این دید که به رفتار ریم حاکم بر ایران بنگریم در شگفت می شویم چراکه در پرتو اصول حقوق انسان، آنگونه که در اسناد حقوق بشری جهانی آمده است، قیام بر ضد متجاوز حق هر انسان استاما می بینیم که ریمی، برای مثال در ایران، نه تنها منکر حقوق انسان می شود، بلکه فراتر رفته و حق مقاومت در برابر خشونت را نیز جرم می داند و برایش مجازات اعدام قائل می شوددر حالی که بدون تردید باید گفت از دید حقوق انسانی، حقِ اختلاف حقی از حقوق انسان است، و حق اعتراض حقی از حقوق انسانهاست، و مطالبه دو حق استقلال و آزادی، حق هر انسان است، نیز قیام برضد دولت غاصب ولایت جمهور مردم، حق مردم استدر این وضعیت، بر مخالفان و منتقدان نظام جزایی ستمگر کنونی است که به جامعه توضیح دهند اگر ریمی به حقوق انسان تجاوز می کند و تلاش برای احقاق حق را محاربه می گرداند، بدین خاطر است که جامعه از حقوق خویش غافل و اعضای آن نیز از حقوق خود، به عنوان انسان غافلند و بکار بردن زور را حتی برضد دارندگان حقوق، عادی تصور می کنندبرآنهاست که به جد به خشونت زدائی قیام کنند، فرهنگ زیستن بدون "مرگ بررا آموزش دهند و به جنبش همگانی مردم ایران صفت خشونت زدا بدهند وگرنه از دور باطل خشونت ↔ مرگ، بیرون نمی توان رفت.
۳اما زورپرستانِ غاصب حقوق مردم در ایران، تنها نیستنددر همه جای جهان، تقابل قدرت با حیات، زندگی را بی ارزش و چگونه مردن را جانشین چگونه زیستن کرده است.تخریب زندگی انسان و جانداران و محیط زیست چنان ابعادی بهم رسانده و تا جائی پیش رفته که بیم آن می رود جبر مرگ و ویرانگری کل حیات را روی کره زمین به کام نابودی برددر وضعیتی چنین، مخالفت با اعدام، می باید بخشی از کوشش روزانه تک تک انسانهای اخلاق گرا برای رهاندن انسانها و جانداران و محیط زیست از کام مرگ باشد و هست.در حقیقت، اندازه زوری که در هر جامعه تولید و مصرف می شود، اندازه بی ارزش شدن زندگی را در آن جامعه نشان می دهددر چنین جامعه هایی است که خدای بخشنده و مهربان نیز می میرد و مسابقه در خشونت گستری، ارزش می شود و این مسابقه است که به دولت زورمدار امکان می دهد بر چند و چون رفتارهای مرگبار و ویرانگر خود بیفزاید.
بدین قرار، برآنها که به یک جامعه حقوق مدار می اندیشند فرض است تا از دیدگاه خشونت زدائی در سامانه مجازاتها بیاندیشند و بر اساس  همچون حق برابری و کرامت می باشد، در جرائم و مجازاتها بنگرندتردید نکنند که رهایی این سامانه از جبر قدرتِ ضد حیات، جامعه را بر آن می دارد که در اعتیاد مزمن خویش که همانا اطاعت از قدرت است، بیاندیشد و به جد در پی ترک اعتیاد شودزمان، زمان اعلان خطر استهشدارها شنیده نشدند و نباید گذاشت که فرصت شنیدن اعلان خطر نیز از دست برود.
۴یکباره دیگر به جمله سرآغاز این نوشتار بر می گردم؛ جامعه ای که بخواهد حقوقمند بگردد و اعضایش ازحق استقلال و آزادی و حقوق دیگر برخوردار باشند، می باید سامانه جزائی خود را بر اصل عدم تبعیض، بنا برقدرت زدائی، تدوین کندامر بس مهم دیگری که از آن غفلت می شود، اینست که خشونت به طور عام و مجازات اعدام به طور خاص، ترجمان تبعیض گرایی بس ظالمانه ایست، کسی که دیگری را می کشد، بنا را بر تبعیض می گذارد، اما اگر او یک فرد است که در رابطه با فرد دیگری، بنا را بر تبعیضی می گذارد که قتل دیگری را ناگزیر می کند، جامعه ای هم که به صدور حکم اعدام رأی می دهد، بنا را بر تبعیض می گذارد.
این ادعا که با مجازات اعدام میان حیات قاتل و حیات مقتول، تساوی برقرار می شود، یک مغالطه استاین مدعا هرچند حاکی از یک تساوی صوری است، ولی در واقع، با اعدام، نه تنها یک مرگ، دومرگ فردی و جمعی ما جدی گرفته شود بنا براین فرض است تاهمگی برای رسیدن به ایرانی آزاد از کیفر مرگ همت ورزیم.
خوشبختانه در این روزها که جامعه شاهد بی رحمی افسار گسیخته رژیم در اعدام مخالفان سیاسی است، وقتی به نوع برخورد مردم با این اعدامها توجه می کنیم نشانه های این تحول گفتمانی در افق دیده می شود و این نویدبخش است.

ده تن از اعضای حزب پان‌ایرانیست در کرج بازداشت شدند








 ماموران امنیتی بدون اعلان قبلی به منزل مهندس رضا کرمانی هجوم بردند و ۱۰ تن از اعضای حزب پان ایرانیست را بازداشت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عصر روز پنج شنبه، ۲ آذر ۱۳۹۲ ماموران امنیتی بدون اعلان قبلی به منزل مهندس رضا کرمانی هجوم بردند و ۱۰ تن از اعضای حزب پان ایرانیست را بازداشت کردند.
اسامی هشت تن از افراد بازداشت شده به این شرح است: حجت کلاشی، هومن اسکندری، فرهاد باغبانی، اوژن اکبری، حسین شهریاری، کسری علاسوند، علیرضا سلیمانی و جاوید.
از محل نگهداری ایشان و دلایل بازداشت اطلاعی در دست نیست.
اخبار بیشتر در این زمینه متعاقبا اعلام خواهد شد.

مصطفی بادکوبه‌ای جهت اجرای حکم خود را به زندان اوین معرفی کرد








دکتر مصطفی بادکوبه‌ای جهت اجرای حکم ۱۸ ماه حبس، خود را به زندان اوین معرفی نمود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز ۱ آذر ماه سال جاری ساعت ۱۰ صبح دکتر مصطفی باد کوبه‌ای برای اجراء حکم ۱۸ ماه حبس به زندان اوین رفت.
پیش‌تر باد کوبه‌ای در حوادث پس از انتخابات بازداشت و نزدیک به ۲ ماه در بازداشت انفرادی بود.
وی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۳ سال حبس تعزیری محکوم گردیده بود که حکم او در دادگاه تجدید نظر به ۱۸ ماه حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از شعر خوانی در انجمنهای ادبی و ۳ میلیون ریال جزای نقدی تبدیل گردید.
مصطفی بادکوبه‌ای پس از انتخابات ۱۳۸۸ به سرودن اشعار در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد و حمایت از کسانی که او در شعر‌هایش از آنان به عنوان «فتنه گران» یاد کرده‌است پرداخت.