۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

بیانیهٔ کانون صنفی معلمان ایران دربارهٔ آتش سوزی در دبستان روستای "شین آباد" پیرانشهر








کانون صنفی معلمان ایران درباره آتش سوزی در دبستان روستای "شین‌آباد" بیانیه ای صادر کرده و یاد آور شده است: در کلاس درس "شین آباد" نزدیک به چهل دانش آموز حضور داشته اند- استاندارد شمار دانش آموزان کلاس، پیرامون ۲۵ نفر است.
یعنی در آن کلاس، کار معلم، یک و نیم تا دو برابر کاری است که باید انجام دهد. روستا گازکشی شده اما کلاس با بخاری نفتی گرم می‌شده، و روشن نیست که بخاری از چند سال پیش تاکنون، تعمیر نگردیده است.
و اصولا چرا مدرسه‌های کشور ثروتمندی چون ایران، بایستی با سیستم‌های گرمایشی ناایمن و قدیمی گرم شوند؟
متن کامل بیانیه کانون صنفی معلمان ایران که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
به نام خداوند جان و خرد
بیانیهٔ کانون صنفی معلمان ایران دربارهٔ آتش سوزی در دبستان روستای "شین آباد" پیرانشهر
پیش از هر چیز بر خود بایسته می‌دانیم که بار دیگر مراتب همدردی خود را با همهٔ آسیب دیدگان رخدادهای تلخ و جانگداز چند ماههٔ گذشتهٔ آموزش و پرورش اعلام نماییم؛ رخدادهای اندوه باری که با واژگون شدن اتوبوس راهیان نور دانش آموزان دختر بروجنی و کشته شدن ۲۶ دانش آموز و آموزگار آغاز گردید و با آتش سوزی در دبستان روستای "شین آباد" پیرانشهر آذربایجان غربی ادامه یافت که متآسفانه در این آتش سوزی ۳۰ دانش آموز دختر چهارم دبستان دچار سوختگی گردیدند و یکی از آن‌ها نیز، جان خویش را از دست داد.

شوربختانه باز هم در همین روز‌ها، شاهد بودیم که بر اثر تصادف مینی بوس آموزگاران استان چهارمحال و بختیاری، یک تن از همکاران فرهنگی نیز کشته شد؛ ما درگذشت این آموزگار زحمت کش را به خانواده و همهٔ بازماندگان محترمشان تسلیت می‌گوییم.
اما ناگفته پیداست که چنین رخدادهای تلخی، نشانه‌هایی هستند از واقعیت اندوه باری که دیرزمانی است آموزش و پرورش ایران با آن دست به گریبان است؛ گرچه فرادستان و مسئولان آموزشی، سال هاست که نخواسته و نمی‌خواهند چهرهٔ راستین این واقعیت نمایان گردد و پیاپی با آمارهای فریبنده و برنامه‌های سست بنیاد هر روزه، پوششی بر آن می‌کشند و کارنامه‌ای درخشان برای خویش صادر می‌نمایند. اما چه کنیم که واقعیت تلخ، روزهایی اینچنین، خود را آشکار‌تر می‌سازد و پردهٔ پندارهای دروغین را پاره می‌سازد. در دو- سه سال گذشته، شعار "تحول بنیادین در آموزش و پرورش" بار‌ها و بار‌ها، و به مناسبت‌های گوناگون تکرار و شنیده شد. حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش و دیگر کاربدستان کنونی وزرات خانهٔ آموزش و پرورش، آن اندازه از عملکرد خویش و برنامه‌های کار‌شناسی شده‌شان گفتند و نوشتند گویی همهٔ نابسامانی‌ها و واپس ماندگی‌های آموزشی ایران، با آمدن آقایان، به یک باره دود گردیده و به هوا رفته، و ما مانده‌ایم که با آموزش و پرورشی چنین بی‌کم و کاست و کارآمد و پیشرو، چه کنیم و تا کجا پیش برویم! و البته راز این دگرگونی بزرگ و شگرف نیز تنها این بود که پنج سال دبستان به شش سال تبدیل گردید و بس! و با این کشف تازه، آموزش و پرورش، درمان همهٔ دردهای خویش را یافت و دیگر نه نشانی از کسری بودجه و وضعیت بد و فاجعه آمیز معیشت آموزگاران و شمار بالای دانش آموزان کلاس ماند و نه چندان خبری از ساختمان‌های فرسوده مدرسه‌ها و فضای ناچیز آزمایشگاهی و کارگاهی و ورزشی، و البته همچنین از بخاری‌های نفتی ۱۵۰۰۰۰ کلاس درس. هر چه هم که گفته شد که این شعارزدگی، سطحی گرایی و پنهان کاری، راه و روش درست برخورد با کاستی‌های گوناگون آموزشی نیست و با این شیوه نه تنها باری از دوش ناتوان و رنجور آموزش و پرورش برداشته نخواهد شد که بی‌گمان وضع به مراتب از آنچه که هست هم بد‌تر خواهد گردید و چنین برنامه‌های بی‌بنیادی، زندگی و هستی دانش آموز و آموزگار را نیز خواهد سوزاند؛ گوش شنوایی نبود که هیچ، در پاسخ گفته شد که سیاه نمایی می‌کنید و چشم دیدن پیشرفت‌ها را ندارید! بی‌گمان یکی از دل نگرانی‌های همیشگی کنشگران صنفی- مدنی فرهنگی ارزنده‌ای همچون محمود باقری، رسول بداقی، محمد داوری، عبداله مومنی و... که متآسفانه برخی از آن‌ها هم اکنون ۴۰ ماه است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بسر می‌برند، بهبود راستین و بنیادی همین اوضاع نابسامان و واپس ماندهٔ آموزش و پرورش ایران است. آموزشی که هر هفته و هر ماه جان می‌ستاند و شنیدن خبرهای ناگوار سوختن و کشته شدن دانش آموز و معلم، به امری عادی بدل گشته است. دریغا که مرگ در آموزش و پرورش، آنچنان معمول گردیده که هیچ کس، و از آن میان وزیر، حتی نمی‌پذیرد بابت آن، پوزشی راستین بخواهد، تا چه رسد به اینکه از سر درد و اندوه درون استعفا نماید و کناره گیرد. گویا در این کشور، جان دانش آموز و آموزگار، همه بایستی فدایی آموزه‌ها و برنامه‌هایی گردد که مسئولان، درست تشخیص می‌دهند و در راستای رسیدن به هدف، اگر هم پیاپی، کسانی جان ببازند، جای اندوه، و یا پوزشی نیست. این در حالی است که ارزش جان انسان و تبیین حقوق انسانی او، از نخستین وظیفه‌های دستگاه‌های آموزشی نوین است. یعنی در آموزش و پرورش امروزین، انسان، و ارج و ارزش و جایگاهش، به همراه حقوق جدانشدنی بشری و مدنی‌اش، سرلوحه کار است و یکی از وظایف بنیادی آموزش و پرورش، رعایت حقوق انسانی دانش آموز و آموزگار است و آشنا نمودن آن‌ها با این حقوق.

اما شوربختانه در آموزش و پرورش ما، بسیاری از حقوق دانش آموز و آموزگار زیرپا گذاشته می‌شود. در کلاس درس «شین آباد» نزدیک به چهل دانش آموز حضور داشته اند- استاندارد شمار دانش آموزان کلاس، پیرامون ۲۵ نفر است. یعنی در آن کلاس، کار معلم، یک و نیم تا دو برابر کاری است که باید انجام دهد. روستا گازکشی شده اما کلاس با بخاری نفتی گرم می‌شده، و روشن نیست که بخاری از چند سال پیش تاکنون، تعمیر نگردیده است. و اصولا چرا مدرسه‌های کشور ثروتمندی چون ایران، بایستی با سیستم‌های گرمایشی ناایمن و قدیمی گرم شوند؟ ایران، یک درصد جمعیت جهان را داراست اما از هفت درصد ذخایر جهان برخوردار است. ایران دومین کشور تولید کنندهٔ گاز جهان است، یکی از مهم‌ترین تولید کنندگان نفت جهان، و دهمین کشور دارای معادن. پس چرا باید ۳۰ درصد از کلاس‌های درس‌اش، هنوز هم با بخاری نفتی گرم شود و ۳۰- ۴۰ درصد از ساختمان‌های مدارس‌اش، فرسوده و تخریبی باشند که با کم توان‌ترین زمین لرزه‌ای فرو ریزند.
اما یکی از نکات درخور درنگ این آتش سوزی، رفتار آموزگار کلاس است که متآسفانه به جای هدایت دانش آموزان به بیرون کلاس، به سراغ سرایدار مدرسه می‌رود و او نیز تصمیم به بردن بخاری به بیرون کلاس می‌گیرد که در میانهٔ راه، بخاری از دستش‌‌ رها می‌شود و آتش پخش می‌گردد. وزیر، با سوء استفاده از این شتابزدگی، یکی از مقصران این آتش سوزی را معلم اعلام نموده است. گرچه این موضوعی است که می‌تواند از زاویه‌های گوناگون به بحث گذاشته شود اما این نکته را نباید فراموش نمود که ساختار مدیریتی متمرکز آموزش و پرورش، سال هاست که از تصمیم گیری‌های فردی آموزگاران و احساس اختیار در برخورد با مسایل پیش آمده در مدرسه، چیز چندانی برجای نگذاشته است. رفتار این آموزگار، در چارچوب آموزش و پرورش سخت متمرکز و بستهٔ ایران، چیز چندان شگفتی نیست. اگر این رفتار محل ایراد است- که البته هست- بهتر است مورد آسیب‌شناسی و ریشه یابی ژرف تری قرار گیرد و نه اینکه به سادگی، دستاویزی برای همهٔ کمبود‌ها و بی‌برنامگی‌ها گردد.
نابسامانی‌ها و کمبودهای آموزش و پرورش ایران بسیارند. این وضعیت که گه‌گاه، با آمارهایی نگران کننده و یا رخدادهایی اندوه بار، پوشش تبلیغات را به کنار می‌زنند و نمایان‌تر می‌شوند، بایستی به درستی دیده و پژوهیده شوند. آمار شگفت ده میلیون بی‌سواد، و چهار میلیون کودک بازمانده از آموزش، به همراه افت شدید آموزشی در بیشتر پایه‌های تحصیلی، هنگامی که با خبرهای مرگ پیاپی دانش آموز و آموزگار همراه می‌شود، سخت از ایمن و مفید بودن فضای آموزش می‌کاهد و بر واهمه خانواده‌ها و نگرانی آن‌ها از سلامت فرزندانشان می‌افزاید. آیا این خود، مصداق دقیقی از تشویش اذهان نیست؟

اگر در هر سال تحصیلی، دویست هزار دانش آموز سال نخست دبیرستان مردود می‌شوند راهش حذف امکان مردود شدن و پاک کردن صورت مسآلهٔ افت آموزشی نمی‌باشد- آنچنان که آموزش و پرورش از سال گذشته به آن دست زده است. اگر در طول چند سال گذشته، شمار دانش آموزان سراسر ایران از نوزده میلیون به دوازده میلیون کاهش یافته اما شمار دانش آموزان کلاس‌های درس، همچنان بالاست و حقوق و دستمرد آموزگار، همچنان کفاف زندگی‌اش را نمی‌دهد و روز به روز هم از قدرت خرید این قشر اثرگذار و زحمت کش جامعه کاسته می‌شود، راهش تعریف و تمجید صوری از مقام معلم نیست؛ نگاه همگان، و به ویژه کارگزاران نظام، بایستی به آموزش و پرورش و اهمیت آن، دگرگون شود.
کانون صنفی معلمان ایران، بر این باور است که واقعیت‌های آموزش و پرورش ایران کنونی، بسی تلخ و دردناک است. راه بهبود آن اما، پنهان کاری و تغییرات ظاهری و صوری نیست. آموزگار و دانش آموز، بایستی با حقوق مسلم بشری خویش آشنا شوند و بالا‌تر، از آن برخوردار گردند و فرصت سخن گفتن و تشکیل انجمن بیابند و بتوانند نهادهای مدنی خویش را برپاسازند. این نهاد‌ها، صدای راستین آموزش خواهند بود و علاج واقعه را پیش از وقوع خواهند نمود و هشدار خواهند داد. جناب وزیر! در آن صورت دیگر نیازی نیست که خبرنگاران به جای شما استعفا دهند که چرا پیش از حادثه شما را خبردار نساخته‌اند! اما شما جناب حاجی بابایی، که بیش از سه سال است با برنامه‌های نادرست خویش، بیشتر سرمایه و بودجهٔ آموزش و پرورش را به هدر داده و اولویت کار خویش را نه حفظ جان دانش آموز و آموزگار و دست یافتن آن‌ها به حقوق راستینشان، بلکه پرداختن به شعارهای بی‌بنیاد نهاده‌اید، مرجع پاسخگوی همهٔ این فاجعه‌ها هستید. از دید ما، کمترین کاری که می‌توانید و باید انجام دهید، همانا استعفاست.
کانون صنفی معلمان ایران
۹۱/۹/۲۱


مدافعان ایرانی اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنان در بند هستند









دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر مصادف با روزجهانی حقوق بشر و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر با صدور بیانیه ای نگرانی خود را از افزایش روزمره فشار بر مدافعان حقوق بشر در ایران ابراز داشت.
مجموعه فعالان حقوق بشر در این بیانیه میگوید حکومت ایران نه تنها امنیتی برای فعالان حقوق بشری و کار ارزشمند آنان که می‌کوشند به نحوه غیر خشونت آمیز یک یا همه حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را محقق کنند؛ متصور نیست بلکه خود دولت نخستین دشمن و تهدید کننده این افراد تلقی می‌شود.
در ادامه بیانیه این گروه آمده است حکومت ایران برای جلوگیری از جمع آوری و انتشار اطلاعات سرکوب اعتراضات پس از انتخابات از سوی مدافعان حقوق بشر اقدام به تعقیب، بازداشت و محاکمه فعالان حقوق بشر نموده است و با غیرقانونی خواندن، کانون مدافعان حقوق بشر، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کمیته گزارشگران حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا، کمیته مبارزه با سانسور زمینه را برای برخورد با افرادی که اقدام به ارتباط با این گروه‌ها می‌کردند را نیز فراهم نموده است.
بر اساس آمار اعلام شده پس از وقایع سال ۸۸ بیش از ۱۲۰ تن از فعالان مستقل(فردی) و گروهی از سوی دستگاه امنیتی و قضایی  بازداشت شدند و هم اکنون محمد علی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف‌زاده، عبدالرضا تاجیک، نسرین ستوده، رضا شهابی، رسول بداقی، ابوالفضل عابدینی نصر، محمد حسن یوسفی پورسیفی، محمد صدیق کبودوند، مهدی خدایی، نصور نقی‌پور، محبوبه کرمی، حسین رونقی ملکی، شیوا نظرآهاری، نوید خانجانی، ایقان شهیدی و بهاره هدایت از جمله فعالین حقوق بشری هستند که در حال حاضر در زندان بسر می‌برند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در پایان این بیانیه آورده است: "تا زمانی که مدافعان حقوق بشر در ایران از سوی آن حکومت در معرض تهدید و بدرفتاری قرار بگیرند باور اعتنا و اعتقاد آن حکومت به مقاوله نامه‌های بین المللی و معاهدات حقوق بشری ممکن نخواهد بود."
این مجموعه هم چنین از جامعه بین الملل و در راس آن شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و بخصوص گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران خواست تا ضمن الوییت دادن به مشکلات مدافعان حقوق بشر در ایران بخصوص آزار و تعقیب آنان از سوی حکومت ایران از تمامی راهکار‌ها و اختیارات لازم برای ترغیب دولت به پایان دادن به این روند با عنایت ویژه به آزادی مدافعان حقوق بشر بهره گیرد.
متن کامل این بیانیه به نقل از پایگاه رسمی این گروه بشرح زیر است:
روز جهانی حقوق بشر/ مدافعان ایرانی آن همچنان در بند
شصت و چهار سال پیش در سال ۱۹۴۸، زمانی که طرف‌های درگیر در جنگ جهانی در اواسط قرن بیستم از ویرانی های جنگ به ستوه آمده بودند تنها راه خلاصی از این وضعیت را در تصویب میثاقی در بین ملت‌ها که تضمین کننده حقوق و آزادی‌های برابر برای همه انسان‌ها باشد؛ دیدند. با تصویب این اعلامیه سازمان‌ها و نهادهای غیردولتی برای آموزش و بسط نخستین سند زنده و میراث بشریت شکل گرفتند از این رو برای حصول اطمینان از رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر فعالیت مدافعان حقوق بشر اهمیت برجسته پیدا کرده است، این مدافعان اغلب به عنوان تنها نیروی موجود میان مردم و قدرت مطلقه مهار نشده حکومت قرار می‌گیرد، حضور این افراد برای توسعه فرایند‌ها و نهادهای دمکراتیک و در ‌‌نهایت ارتقای حقوق بشر حیاتی است.
تعریف حقوق و امنیت این فعالان توسط سازمان ملل متحد طی اعلامیه "حقوق و مسئولیت افراد، گرو‌هها و نهادهای اجتماعی، ارتقاء و حفاظت از حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین مورد وثوق جامعه جهانی" مورد تائید و تاکید قرار گرفته است، طبق ماده ۲-۱۲ این سند، حکومت ها بايد کليه تدبيرهای لازم را به کار گيرد تا حمايت مراجع ذيصلاح از همه افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، تهديد، اقدامات تلافی جويانه، تبعيض منفی عملی و يا قانونی، فشار يا هرگونه اقدام خودسرانه ديگر در پی استفاده مشروع و قانونی اين افراد از حقوق مذکور در اعلاميه حاضر، تضمين کنند.
با این حال در کشور ایران نه تنها امنیتی برای این افراد و کار ارزشمند آنان که می‌کوشند به نحوه غیر خشونت آمیز یک یا همه حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را محقق کنند؛ متصور نیست بلکه خود دولت نخستین دشمن و تهدید کننده این افراد تلقی می‌شود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، که خود از قربایان سیاست برخورد دولت ایران با مدافعان حقوق بشر بخصوص در طی سالهای اخیر بوده است ضمن گرامی داشت سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر نگرانی خود را از افزایش روزمره فشار بر مدافعان حقوق بشر اعلام می‌دارد و توجه سازمان‌ها و نهادهای بین المللی را به حجم بالای دشورای‌های که در سالهای اخیر متوجه مدافعان ایرانی حقوق بشر شده است را جلب میکند.
پس از سرکوب‌های بی‌امان اعتراضات مسالمت آمیزی که در اعتراض به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ایران شکل گرفت حکومت ایران برای جلوگیری از جمع آوری و انتشار اطلاعات این سرکوب‌ها از سوی مدافعان حقوق بشر اقدام به تعقیب، بازداشت و محاکمه فعالان حقوق بشر نموده و با غیرقانونی خوندان تشکیلات آن‌ها زمینه را برای برخورد با افرادی که اقدام به ارتباط با این گروه‌ها می‌کردند را نیز فراهم نمود. کانون مدافعان حقوق بشر، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کمیته گزارشگران حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا، کمیته مبارزه با سانسور از جمله گروه‌هایی بودند که مورد غضب حاکمیت قرار گرفته و به بد‌ترین شکل سرکوب شدند.
بر طبق آماری که پس از وقایع سال ۸۸ تاکنون جمع آوری شده است که مطمئنا دربرگیرنده کلیه موراد برخورد با فعالان مستقل(فردی) و گروهی حقوق بشر نیست بیش از ۱۲۰ تن از ایشان بازداشت شدند و هم اکنون محمد علی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف‌زاده، عبدالرضا تاجیک، نسرین ستوده، رضا شهابی، رسول بداقی، ابوالفضل عابدینی نصر، محمد حسن یوسفی پورسیفی، محمد صدیق کبودوند، مهدی خدایی، نصور نقی‌پور، محبوبه کرمی، حسین رونقی ملکی، شیوا نظرآهاری، نوید خانجانی، ایقان شهیدی و بهاره هدایت از جمله فعالین حقوق بشری هستند که در حال حاضر در زندان بسر می‌برند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در این رابطه دولت ایران را به برداشتن گام‌های ضروری در جهت بهبود وضعیت نا امن مدافعان حقوق بشر در ایران فرامی خواند، به باور این تشکل آزاد کردن بی‌قید و شرط تمامی مدافعان حقوق بشر و پایان دادن به تعقیب و آزار مدافعان حقوق بشر از نخستین و ضروری‌ترین بخش‌های این رویه خواهد بود. این تشکل به دولت ایران یادآور می‌شود تا زمانی که مدافعان حقوق بشر در ایران از سوی آن حکومت در معرض تهدید و بدرفتاری قرار بگیرند باور اعتنا و اعتقاد آن حکومت به مقاوله نامه‌های بین المللی و معاهدات حقوق بشری ممکن نخواهد بود، این مجموعه هم چنین از جامعه بین الملل و در راس آن شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و بخصوص گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران نیز می‌خواهد تا ضمن الوییت دادن به مشکلات مدافعان حقوق بشر در ایران بخصوص آزار و تعقیب آنان از سوی حکومت ایران از تمامی راهکار‌ها و اختیارات لازم برای ترغیب دولت به پایان دادن به این روند با عنایت ویژه به آزادی مدافعان حقوق بشر بهره گیرد.
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
دوشنبه ۲۰ آذر ۹۱ برابر با ۱۰ دسامبر ۲۰۱۲

بازداشت و ضرب و شتم شرکت کنندگان در مراسم چهلم ستار بهشتی









خبرگزاری هرانا - مامورین امنیتی شرکت کنندگان در مراسم ستار بهشتی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تعدادی را بازداشت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، برگزاری مراسم چهلم ستار بهشتی در امامزاده محمد تقی رباط کریم با ضرب و شتم و بازداشت اعضای خانواده وی و حاضران همراه بود.
پس از این که مادر و خواهر ستار بهشتی از شرکت کنندگان خواستند تا برای برگزاری مراسم از امامزاده به خانه ی خواهر وی بروند؛ نیروهای امنیتی و لباس شخصی به صورت پراکنده اقدام به ضرب و شتم و بازداشت شهروندان کردند.
همچنین پنج نفر از ماموران امنیتی اقدام یه ضرب و شتم مادر ستار بهشتی کردند و پای وی از ناحیه ی زانو به پایین دچار زخم و جراحت شد.
یکی از شرکت کنندگان در این مراسم به گزارشگر هرانا گفت:"یکی از ماموران موهای مادر ستار بهشتی را روی زمین می کشید."
همچنین اصغر بهشتی برادر ستار بهشتی در لحظه ای که قصد دعوت چند تن از شرکت کنندگان به خانه ی خواهر ستار را داشت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تا دو ساعت را در بازداشت نیروهای امنیتی گذراند.
گزارش یکی از شرکت کنندگان در مراسم می‌افزاید: یکی از شرکت کنندگان به نام احمد تقوی نیز بازداشت شده است.
تاکنون آمار دقیقی از بازداشت شدگان در مراسم در دست نیست.

جلوگیری قاضی از درمان رضا انتصاری، زندانی سیاسی








 قاضی پرونده رضا انتصاری، خبرنگار و عکاس خبری و از مدیران سایت مجذوبان نور، همچنان مانع از درمان این زندانی سیاسی می‌شود.
بنا به گزارش تارنمای مجذوبان نور، ارگان دراویش نعمت اللهی گنادبادی، آقای انتصاری شهریور سال گذشته در یورش نیروهای امنیتی به دفتر سایت مجذوبان نور از ناحیه انگشت دست چپ آسیب دید و به علت اینکه در روزهای نخستین آسیب دیدگی از درمان فوری و مناسب بهره‌مند نشد، اکنون از ناحیه این عضو با مشکل حرکتی جدی رو به رو شده است.
این درحالی است که بنا به گفته خانواده آقای انتصاری، درمان انگشت آسیب دیده وی تا کنون بدون نتیجه بوده است.
تعلل در روند درمان اولیه انگشت دست وی که پارسال به هنگام دستگیری توسط نیروهای امنیتی، آسیب دید مهم‌ترین عامل بی‌نتیجه بودن درمان‌های فعلی اعلام شده است.
بنا به گفته نزدیکان این فعال حقوق دراویش گنابادی، وی روز‌ها پس از ضرب و شتم، یک بار توسط ماموران زندان برای مداوا منتقل شد، اما عدم انجام درمان درست و کامل و بازگردان فوری او به بیمارستان مشکل دست وی را به نقصی دایمی و حل نشدنی تبدیل کرد.

خانواده رضا انتصاری اعلام کرد که پس از درخواست‌های مکرر بالاخره او را پس از یک سال به بیماستان مننقل کردند، اما پزشک معالج که تاخیر یک ساله را مسبب از بین رفتن شانس درمان دانسته است، اقدام به برگزاری دوره فشرده فیزیوتراپی کرده که به دلیل نامه قاضی پرونده (صلواتی) این دوره درمانی نیز نا‌تمام ماند و وی به زندان بازگردانده شد.
این فعال حقوق دراویش به دلیل غیرقانونی دانستن روند دادرسی از شرکت در دادگاهی که قرار بود در تاریخ ۲۱ آبان ماه برگزار شود خودداری کرده است، به همین دلیل قاضی پرونده نیز وی را از امکانات درمانی محروم و طی نامه‌ای دستور بازگرداندن او به زندان را صادر کرد.
رضا انتصاری از مدیران سایت مجذوبان نور، خبرنگار و عکاس خبری است که سال‌ها در زمینه تصویر برداری و تهیه و تولید برنامه‌های خبری و مستند با شبکه‌های مختلف برون مرزی و شبکه خبر و نیز گروه‌های تولیدی همکاری کرده است.
وی از سال ۸۸ به دلایل واهی از ادامه کار در صدا و سیما ممنوع شد. پس از شدت یافتن سخت گیری‌ها بر دراویش گنابادی و تضییع حقوق اولیه آنان در اجتماع، وی به همراه گروهی از همفکرانش در سایت مجذوبان نور پایگاه خبری دراویش گنابادی، در فضای بایکوت خبری دراویش، به انتشار اخبار و پیگری حقوق آنان می‌پرداخت تا اینکه در پی حمله نیروهای امنیتی در شهریور سال گذشته دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل شد.
او ۱۶ ماه گذشته را بدون دریافت هیچ حکمی و بدون برگزاری دادگاه به همراه شش وکیل و فعال حقوق دراویش دیگر، در بند ۳۵۰ زندان سپری کرده است.



کشته شدن یک کارگر بر اثر سقوط از آسانسور








کارگری در کرمانشاه بر اثر سقوط از آسانسور جان خود را از دست داد.
بنا به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه خبری پلیس، روز گذشته در پی اعلام مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر سقوط یک کارگر از ارتفاع در خیابان اربابی شهر کرمانشاه، ماموران کلانتری ۱۴ این شهر برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند.
ماموران کلانتری در بررسی‌های خود از محل حادثه دریافتند مردی کارگر حین کار از آسانسور سقوط کرده و به علت مصدومیت و خونریزی شدید به مراکز درمانی اعزام شده است.
پیگیری‌های بعدی ماموران کلانتری ۱۴ کرمانشاه حکایت از آن داشت کارگر حادثه‌دیده به‌علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کرده است.

۲کشته و ۲۵ زخمی در حادثه واژگونی مینی بوس حامل معلمان






به گزارش ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، صبح امروز دو مینی بوس حامل معلمان در محور بروجن-لردگان با یک کامیون تانکر تصادرف کردند که در نتیجۀ آن دو نفر از جمله یک معلم زن و رانندۀ یکی از مینی بوس ها کشته و بیست و پنج تن دیگر زخمی شدند. 

علیرضا کیمیان مدیر کل آموزش و پرورش استان چهار محال بختیاری با تأئید خبر این حادثه تصریح کرده است که مینی بوس های حامل معلمان متعلق به سرویس ایاب و ذهاب آموزش و پرورش نبوده، بلکه خود معلمان برای رفت و آمد خود به محل کار رأساً اقدام به تأمین این سرویس کرده بودند.

 در این حال، معاون اجتماعی فرمانده انتظامی چهارمحال و بختیاری حال پنج نفر از مجروحان حادثه امروز را وخیم گزارش کرده است.


ریزش ساختمانی در تهران سه کشته برجای گذاشت






به دنبال ریزش ساختمانی سه طبقه در شمال شرق تهران که روز سه شنبه، ۲۱ آذرماه، رخ داد، یک زن و دو کودک خردسال جان باختند. علت ریزش، گودبرداری غیراصولی اعلام شده و در همین ارتباط دو تن بازداشت شده‌اند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این ساختمان سه طبقه در محله تهران نو و در خیابان بلال حبشی فرو ریخت و پنج تن از ساکنان این ساختمان زیر آوار گرفتار شدند که به گفته حسن عباسی، مدیر روابط عمومی اورژانس تهران، سه تن از آنان جان باخته و دو تن دیگر به بیمارستان منتقل شدند.
آقای عباسی هویت کشته شدگان را شهپر شبستری ۶۳ ساله، آبتین طاهری سه ساله و پریا زرکش یک و نیم ساله اعلام کرده است. به گفته خبرگزاری دانشجویان ایران، خانم شبستری، که مادر بزرگ این دو کودک معرفی شده، در دم جان باخته و دو کودک پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده‌اند.
در این حادثه همچنین دو تن از ساکنان ساختمان و دو امدادگر آتش‌نشانی مجروح شده‌اند. 
حسن عباسی اعلام کرده است که حال یکی از این افراد، مادر پسر سه‌ساله فوت شده، وخیم است، اما مابقی به صورت سرپایی مداوا شده‌اند.
به گفته مدیر روابط عمومی اورژانس تهران، این ساختمان به دلیل گودبرداری غیر اصولی، به صورت «صد در صدی» تخریب شده است و در همین زمینه سرپرست دادسرای جنایی تهران از بازداشت مالک و مهندس ناظر محل گودبرداری خبر داده است.
فریدون امیرآبادی، سرپرست دادسرای جنایی تهران، گفته است: «مالک و مهندس ناظر محل گودبرداری با دستور قضایی بازداشت شده و پس از ارجاع پرونده به دادسرای جنایی، تحقیقات در این زمینه با جدیت پیگیری خواهد شد.»
ریزش این ساختمان سه طبقه به دلیل گودبرداری غیراصولی در حالی صورت گرفته است که مهرماه سال جاری نیز ساختمان دیگری در جنوب تهران به همین دلیل فرو ریخته و موجب مرگ یک شهروند شده بود.
خبرگزاری ایسنا روز سوم مهرماه از ریزش این ساختمان سه‌طبقه در سی‌متری جی خبر داد و اعلام کرد که در جریان این واقعه یک زن ۶۷ ساله زیر آوار ماند و کشته شد.
آن زمان علیرضا علوی‌رضوی، مدیر روابط عمومی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران اظهار کرد که گودبرداری غیراصولی، «منشاء بسیاری از حوادث ساختمانی در تهران است».
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش نشانی نیز روز ۲۱ آذرماه ضمن تأکید بر گودبرداری غیراصولی، «ایجاد ترک بر روی دیوار، سفت شدن درها و همچنین شکستن ناگهانی شیشه‌ها» را از علایم ریزش ساختمان برشمرد و از شهروندان خواست که در صورت مشاهده این علایم بلافاصله موضوع را به آتش‌نشانی اطلاع دهند.

استقبال دو سازمان حقوق بشری از اعطای «جايزه ساخاروف»‌ به نسرين ستوده و جعفر پناهی







فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران، از اعطای «جايزه ساخاروف»‌ به نسرين ستوده و جعفر پناهی توسط پارلمان اروپا استقبال کردند.
عبدالکريم لاهيجی، نايب رييس فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر،اعطای اين جايزه را پيروزی بزرگی برای خانم ستوده،‌آقای پناهی و تمام مدافعان حقوق بشر ايرانی دانست.
آقای لاهيجی علاوه بر اين،‌ از وضعيت سلامتی نسرين ستوده که از حدود ۱۰ روز پيش در اعتراض به محدوديت های ايجاد شده عليه خود،‌دست به اعتصاب غذا زده است،‌ابراز نگرانی کرد و از مقام های ايرانی خواست تا فورا او را آزاد کنند.

جایزه ساخاروف به نمایندگان نسرین ستوده و جعفر پناهی اهدا شد






پارلمان اروپا جایزه آزادی اندیشه ساخاروف را در غیاب نسرین ستوده و جعفر پناهی روز چهارشنبه، ۲۲ آذر به نمایندگان این دو  اهدا کرد.

به گزارش خبرگزاری آلمان مارتین شولتز، رئیس پارلمان اروپا، در مراسمی که به این مناسبت در استراسبورگ فرانسه برگزار شد، اظهار داشت که این جایزه بر «تلاش‌های فوق‌العاده‌ای که خانم ستوده و آقای پناهی در مبارزه برای مقام انسان و آزادی‌های اساسی و تغییر سیاسی در ایران به کار بسته‌اند» صحه می‌گذارد.

نسرین ستوده، وکیل دادگستری به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به شش سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است. او وکالت بسیاری از مخالفان حکومت ایران را بر عهده داشته و در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان به چهره‌ای شاخص تبدیل شده است.

جعفر پناهی نیز که فیلم‌ساز است از اواسط دهه ۱۹۹۰ جوایز بین‌المللی بسیاری را تصاحب کرده که از جمله آنها می‌توان به جوایز جشنواره‌های کن، ونیز و برلین اشاره کرد. اما از آنجا که قاضی دادگاه ایران فیلم‌ها، متن‌ها و مصاحبه‌های او را «تهدیدی برای امنیت ملی» دانسته، او هم به شش سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلم‌سازی محکوم شده است.

بر اساس این گزارش، نسرین ستوده که اکنون دوران محکومیت خود را در زندان می‌گذراند، پیامی برای مراسم دریافت جایزه ساخاروف فرستاده بود که شیرین عبادی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، آن پیام را خواند.

خانم ستوده در این پیام جایزه ساخاروف را «باعث افتخار» خود نامیده بود که او را برای ادامه مسیر تشویق می‌کند.

در بخشی از این پیام آمده است: «من از رویای عدالت در کشوری سخن می‌گویم که به دنبال یک روز انتخابات، صد‌ها تن از معترضان انتخابات را که همهٔ افتخارشان به آن است که با پرهیز از هرگونه خشونتی اعتراض خود را اعلام کرده‌اند، راهی زندان نمود. جرم آنها شک در صحت نتیجهٔ انتخابات بوده است!»

خانم ستوده می‌افزاید: «من یک رویا بیشتر ندارم؛ رویای تحقق "عدالت" و بر این باورم این رویا در کشوری که به من تعلق دارد جز با استقلال قضایی محقق نمی‌‌شود.»

کوستا گاوراس، فیلم‌ساز فرانسوی نیز پیام جعفر پناهی را خواند که پناهی در آن می‌گوید در دوراهی «فرار یا زندگی زیر شمشیر داموکلس»، گزینه دوم را انتخاب کرده و در ایران مانده است.

پناهی گفت: «فیلم نساختن برای یک فیلم‌ساز یک مرگ تدریجی است ... مقامات کشور من آن‌قدر متعصب شده‌اند که حتی نمی‌توانند یک روزنامه‌نگار یا یک فیلم‌ساز مستقل را تحمل کنند.»

در ادامه مراسم مارتین شولتز اظهار داشت که این جایزه همچنین ستایشی از مردم ایران نیز محسوب می‌شود، مردمی که صاحب «جامعه مدنی سرزنده و خلاقی» هستند.

او گفت: «شرایط ایران حیاتی است. ریشه این شرارت‌های متعدد که این مردم پرغرور را عذاب می‌دهد سیاسی است و به نظام قضایی بازمی‌گردد که به افراط گرایش پیدا کرده‌ است.»

آقای شولتز در ‌‌نهایت گفت که این جایزه حاکی از مخالفت پارلمان اروپا با حکومت ایران است.

پیش از این در ماه اکتبر هیاتی از پارلمان اروپا فصد بازدید از تهران را داشت، اما از آنجا که این هیات خواستار دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی شد، مقامات ایران مانع این سفر شدند.

جایزه ساخاروف که به نام آندری ساخاروف از مخالفان حکومت اتحاد جماهیر شوروی است در سال ۱۹۸۸ توسط پارلمان اروپا بنیان گذاشته شد. اولین برنده این جایزه نیز نلسون ماندلا، فعال سیاسی سر‌شناس آفریقای جنوبی بود.