۱۳۹۱ اسفند ۱۷, پنجشنبه

زن آینده بشر است / فریبا ثابت









زن آینده بشر است، عنوان شعر زیبای لویی آراگون * شاعر متعهد و انقلابی است که ژان فررا **خوانند ه چپ و مردمی فرانسه با صدای بسیار زیباو دلنشین به صورت آهنگ خوانده است. هزاران هزار نفر در فرانسه و سرا سر دینا این شعر را خوانده و یا آهنگ آن را گوش کرده و آن را تحسین کرده‌اند.
اما به راستی چه تعداد، عمق این شعر زیبا را درک کرده تا از تحسین صرف فرا‌تر رفته و آستین‌ها را بالا بزنند و آینده بهتری بسازند که زن و مرد به عنوان یک کل «بشر» به تساوی در آن شریک باشند واز جنس فرا دست و فرو دست خبری نباشد. تا دیگر تنها یک روز سال، روز زن نباشد، تا هر روز روز زنان و مردانی باشد که با هم برای دنیای بهتر، دنیائی عاری از ستم و استثمار مبارزه کنند.
این آرزو اما نه تنها در آستانه هشت مارس زیاده خواهی نیست بلکه فریاد دادخواهی میلیارد‌ها زن در سرتا سر جهان است که خواهان برابری در تمامی زمینه‌ها هستند. زنانی که می‌خواهند تنها به خاطر زن بودن یعنی جنسیتشان کشته نشوند، مورد تجاوز قرار نگیرند، با کار برابر حقوق کمتر دریافت نکنند، از آزادی فردی و اجتماعی برابر برخوردار باشند، در سیاست و تصمیم گیری‌ها شریک باشند، واز همه مهم ترمالک تن خود باشند.
اما در ایران، در جمهوری اسلامی حتی یک روز هم به زنان تعلق ندارد.
برگزاری ۸ مارس در تاریخ معاصر ایران به ندرت یافت می‌شود. اولین بار در سال ۱۳۰۱ جمعیت پیک نسوان در رشت ۸مارس روز جهانی زن را برگزار کرد. بعد از آن تا مقطع انقلاب ۵۷به ندرت این مراسم برگزار شده است.
انقلاب ۵۷ اولین تجربه سیاسی عظیم زنان در تاریخ ایران یک ماه قبل از ۸مارس (۱۷ اسفند) شاید می‌توانست نوید خوبی برای زنان ایران باشد. زنانی که از همه اقشاراز تحصیل کرده تا بی‌سواد و حاشیه نشین به طور انبوه و همگام با مردان در صحنه سیاسی و اجتماعی حاضرو درشکل گیری انقلاب شرکت فعال داشتند.
اما رویدادهای بعدی نشان داد که صرف حضور فیزیکی حتی گسترده، در زیر شعارهای همه با هم برای مبازره ضد استبدادی، بدون هیچ گونه مطالبات اخص زنان، چگونه زنان رابه اولین قربانی برای استقرار استبداد دیگر تبدیل کرد.
خمینی** * در ۱۶ اسفند ۵۷ از بالکن مدرسه رفاه گفت: در وزارت خانه‌ها نباید معصیت شود، در وزرات خانه اسلامی زن‌ها نباید لخت بیایند. زن‌ها بروند اما با حجاب باشند مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشد.
استفاده ابزاری از زنان از طرف روحانیت با به قدرت رسیدنشان برای آن‌ها دیگر موردی نداشت. برای استقرار حکومت دینی باید موانع راقدم به قدم برداشت. با توجه به فضای آن زمان وحساسیت جامعه و حتی اکثریت خود زنان به مسئله زنان، سرکوب وبیرون راندن زنان از صحنه سیاسی اجتماعی، بهترین فرصت حساب شده از طرف سردمداران جمهوری اسلامی بود. دولت اسلامی با شعارهائی مانند، حقوق زنان بورژوائی است و مسئله امت ما نمی‌باشد، فمینیسم پدیده غربی است، بی‌حجابی خلاف عفت است و...... که دیسکوری پذیرفته شده در جامعه پدر سالار هم بود، نیمی از جامعه را با حرکات خزنده و آرام خنثی می‌کرد. و تصورمقاومتی هم نداشت.
ولی زنان مقاومت کرده و۷مارس به خیابان‌ها ریختند و فریاد بر آوردند «ما انقلاب نکردیم که به عقب بر گردیم آزادی نه شرقی نه غربی است، جهانی است استبداد در هر شکل محکوم است» و... ۸ مارس و فردای آن هم تظاهرات کردند تا از حقوق خود دفاع کنند اما متاسفانه این حرکت زنان که همه را به حیرت واداشته بود بر اثر عدم پشتیبانی حتی نیروهای چپ، دمکرات و لائیک به افول گرایید. اما رویداد۸ مارس (۱۷ اسفند ۵۷) نقطه عطفی در تاریخ جنبش زنان ایران است.
حضور گسترده زنان در انقلاب و تظاهرات خود جوش آن‌ها در اسفند ۵۷ هر چند ناکام، باعث شد که نخستین رویکرد آنان به فعالیت‌های اجتماعی هدفدار وسازماندهی شده شکل بگیرد. روند افزایش خود آگاهی جنسیتی و شکل گیری جنبش زنان در سالهای بعد به خوبی قابل مشاهده است و حاصل آن جنبش زنانی است که هر چند در این ۳۴ سال گذشته فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذ اشته است هنوز به حیات خود ادامه می‌دهد.
پس از خیزش مردمی ۸۸ و سرکوب شدید، جنبش زنان هم همانند جنبش‌های دیگر دچار افت جدی شد البته علاوه بر سرکوب، مهاجرت بسیاری از کنشگران زن، زندانی شدن آن‌ها و... در این افت تاثیر داشته‌اند. در اینجا این سئوال مطرح است که:
جنبش زنان در فضای ایجاد شده پس از سرکوب چه اهدافی پیش روی خود داردو با چه چالش هائی روبرو است؟.
حقیقت این است که خواسته تغییر علیرغم فشار زیاد در بطن جامعه وجود داردو مسئله برابری هر چند وسیعا توده‌ای نشده دربین زنان مطرح است. ارزیابی موقعیت و فضا برای ادامه مبارزه هر چند فاکتور مهمی است اما به معنای به تعطیل کشیدن مبازره نیست. زنان ناچارند به مطالبه محوری خود یعنی خواست برابری سیاسی، اقتصادی، حقوقی خود ادامه دهند و مستمرا جمهوری اسلامی وجامعه پدر سالارا از هر طریق ممکن به چالش بکشند.
جنبش زنان از پتانسیل بالائی برخورد است. اما این پتانسیل نباید در جمهوری اسلامی و شرایط سر کوب شدید آن به هزر رود. در نتیجه برای رسیدن به هدف در وهله اول باید از انحراف در جنبش زنان با قاطعیت جلو گیری کرد. جنبش زنان باید بپذیرد که رهایی زنان در چهار چوب دین و قانون الهی می‌سر نیست. مسئله اساسی تغییر این قانون یا آن قانون ضد زن نیست، مشکل اصلی جایگاه زن در قانون است. بحث بر سر این نیست که تحت فشار جنبش زنان از طریق حقوقی قانونی، دولت جمهوری اسلامی عقب نشینی هائی بکند و اینکه رفرم و عقب راندن در مقاطعی می‌تواند فشار را بر زنان بکاهد و راه را برای آن‌ها هموار کند، اما تئوریزه کردن اینکه آزادی زنان در چهار چوب قانون دینی در جمهوری اسلامی ممکن است جنبش زنان را به انحراف می‌کشاند و مانع بروز افکار رادیکال شده و با آن می‌جنگد. از طرف دیگر ایده‌ای که جنبش زنان را به بهانه خطر امپریالیسم فرعی دانسته و زنان را از هر نوع عمل اجتماعی و اعتراض بر جذر می‌داردعملا به زن سنیزی و در نتیجه به دوام جمهوری اسلامی کمک می‌کند.
در این راستا و برای گام برداشتن و به هدف رسیدن، جنبش زنان باید به آگاهی تئوریک مجهز شود.
عدم درک صحیح از مسئله زنان باعث در جا زدن یا همانطور که در بالا گفته شد باعث انحراف در جنبش زنان می‌شود. جنبش زنان با آگاهی دادن به خود از یک طرف و دادن آگاهی به توده زنان و کل جامعه، می‌تواندمردم را بر علیه این نابرابری‌ها بسیج کند و در فرصت مناسب به عمل اجتماعی دست بزند. ضعف در عرصه تئوری و نشناختن قانون مبارزه، مبارزه را به خود به خودی در شرایط هیجانی می‌کشاند و هیچ دست آوردی نصیب زنان نمی‌کند. تجربه انقلاب ۵۷ را به یاد داشته باشیم که فقدان آگاهی فمینیستی و درک نادرست از مسئله زنان، نبود سازمانهای زنان، چه بهای سنگیی برای زنان به بار آورد.
زنانی که از جنبش مشروطیت در انقلابات شرکت فعال داشته اما نقش آن‌ها از سیاهی لشکر فرا‌تر نرفته وهرگز تاریخ ساز نشدند. تکرار تجربه فاجعه است.
جنبش زنان ایران که طی سی و چهار سال اخیر ازخلال همین چالش‌ها با نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی هر چند ضربه خورده اما مقاوم شده است می‌تواند با درس گیری از تجربه گذشته و آگاهی فمینیستی دو گفتمان سیاسی و جنسیتی را با هم به پیش ببرد. مسئله زنان را به مسئله کل جامعه تبدیل کند وهمگانی نشدن مسئله زنان یعنی نیمی از جامعه را به مثابه خطری برای استقرار دموکراسی گوشزد نماید.
واگذاری حل مسئله زنان به زنان از اشتباهات جنبش عدالت خواهی صد ساله اخیر ایران و عدم درک صیحیح انقلابیون، روشنفکران ازدموکراسی و برابری بوده است و وقت آن رسیده است که کل جنبش‌های اجتماعی و جامعه روشنفکری ما به این امر مهم حساس شوند و خطای گذشته را تکرار نکند بدون آزادی زنان هیج جامعه‌ای به آزادی دست نخواند یافت.
از وظیفه مهم دیگر جنبش زنان به چالش کشیدن سیستم پاتریاکال یا پدر سالاری است. پاتریارکی از هر نوع آن یک سیستم اجتماعی است که مولفه‌های متعددی داشته و جان سختی آن به درازی تاریخ است. بنا براین مقابله با آن مبارزه جدی می‌طلبد. نباید تصور کرد که تنها با سرنگونی رژیم دینی و روی کار آمدن یک دولت دیگر حتی سکولار مسئله زنان خود به خود حل خواهد شد.
و در آخر اینکه یک جنبش مستمر با ساختار و سازمان دهی مناسب، با مطالبات اخص زنان است که می‌تواند در پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی و پشتیبانی توده‌ای راه را برای رسیدن به آزادی و برابری هموار کند تا زنان همیشه در حاشیه تاریخ نمانند.
فریبا ثابت ۵ مارس ۲۰۱۳
* لویی آراگون نویسنده، خبرنگار و شاعر فرانسوی است که در سال ۱۸۹۷ در پاریس متولد شد. از سال ۱۹۳۰ تا پایان عمر خود عضو حزب کمونیست فرانسه بودوبه ایده‌های انقلابی وفادار ماند.
*** ژان فررا خواننده کمونیست و مشهور فرانسوی است که اغلب شعرهای لویی آراگون را خوانده است.
*** کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه اول

خانواده پناهندگان و معیارهای دوگانه حکومت اسلامی / هومن شریفی









 جامعه ایران در مواجهه با توتالیتاریسم و حاکم شدن فضای انسداد تجارب بسیاری را طی سه دهه اخیر پشت سر گذاشته است؛ از اعدام‌های فله‌ای و نسل کشی ۶۷ گرفته تا تجاوز به عنف مورد به مورد و‌ گاه جمعی و از اعدام کودکان گرفته تا بازداشت‌های یکباره اعضای خانواده فعالین سیاسی اپوزیسیون.
بسیاری از این ضربات توسط نهادهای قضایی و امنیتی بر پیکره جامعه ایران وارد می‌شوند که بنا به اظهار قانون اساسی حکومت اسلامی هدفشان حفظ امنیت شهروندان بوده است و البته حفظ امنیت شهروندان، حفظ امنیت ملی و مقابله با فعالیت‌های ضد انقلاب همواره بهانه و دست آویزهای مناسب را در اختیار حکومت اسلامی قرار داده است تا به اشکال گوناگون بتوانند نقض حقوق بشر در ایران را توجیه کنند!
بهانه این نوشتار، یکی از روش‌های دستگاه امنیتی ایران است که در رویکرد حقوقی می‌توان آن را مصداق روشن و بارز نقض حقوق بشر شناخت؛ احضار، تهدید و بازداشت اعضای خانواده فعالین سیاسی و مدنی اپوزیسیون حکومت توسط دستگاه‌های امنیتی مساله ایست که اگرچه طی سال‌های پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران به کرات توسط نهادهای امنیتی اتفاق افتاده است، اما نقطه اوج آن سه سال پس از وقوع کودتای ۸۸ بوده که به موازات خروج فعالین سیاسی و دانشجویی از ایران اعضای خانواده آن‌ها به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و همچنین قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران احضار شده‌اند تا افراد خارج شده از کشور با در نظر گرفتن احتمال از دست دادن اعضای خانواده خود و یا صدمه دیدن آن‌ها دست از ادامه فعالیت بکشند و در مواردی نیز کار‌شناسان قضایی و امنیتی سعی کرده‌اند تا با ترغیب اعضای خانواد فعالین به برقراری ارتباط هدفمند، فعالین سیاسی و دانشجویی را متقاعد کنند که به کشور بازگشته و خود را به نهادهای قضایی و امنیتی معرفی کنند.
برای مثال، پس از کشته شدن ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات سی‌ام خرداد ماه ۸۸، در پی افشاگری‌های نامزد وی، کاسپین ماکان در رابطه با قتل ندا توسط مامورین حکومتی و گزارشات وی از سرکوب مردم، توسط وزارت اطلاعات بازداشت گردید و پس از حدود ۲ ماه تحمل فشار روحی و جسمی، با تعیین قرار وثیقه به طور موقت از زندان آزاد و چند ماه بعد به ناگزیر کشور را ترک کرد. کار‌شناسان امنیتی با تحت نظر گرفتن برادر و پدر وی، به دفعات آن‌ها را به پلیس امنیت و دادگاه انقلاب احضار کردند و طی گفتگو با اعضای خانواده کاسپین نسبت به فعالیت‌های وی در خارج از کشور و تبعات آن برای اعضای خانواده، هشدارهای جدی به آن‌ها داده و ایشان را به عناوین مختلف تهدید کردند و از جمله با اشاره به ارائه سند منزل پدری کاسپین به ضابط قضایی به عنوان وثیقه از احتمال مصادره منزل پدری وی سخن گفتند. پس از سفر کاسپین ماکان به اسرائیل و دیدار وی با دولتمردان تل آویو، اعمال فشار علیه خانواده کاسپین شکل جدیدی به خود گرفت و «محسن» برادر وی که پیشینه فعالیت‌های سیاسی و عقیدتی نیز داشت، علنا تهدید به این شد که ممکن است به جای برادر خود بازداشت و محاکمه شود و همچنین پدر سالخورده وی که بیش از هشتاد سال سن دارد، از سوی بازجویان وزارت اطلاعات مورد هتاکی قرار گرفت و همه این‌ها در حالی بود که از زمان دستگیری کاسپین و سپس خروجش از ایران، همواره به خانواده وی گفته شد که در صورت ادامه فعالیت‌های کاسپین، او را از بین خواهند برد. در همین میان کاسپین که به کشور کانادا پناه برده است، را بار‌ها به مرگ تهدید کرده و به او سو قصد داشتند.
با مرور ابعاد پرونده قتل ندا و همچنین نوع رویکرد نهادهای امنیتی حکومت اسلامی نسبت به این پرونده و تلاش برای اثبات ترور ندا توسط هسته مرکزی ستاد میرحسین موسوی - یعنی‌‌ همان خواسته‌ای که سعید مرتضوی دادستان اسبق و حیدری معاون وزارت اطلاعات در گفتگوهای دوره بازداشت کاسپین با وی مطرح کرده بودند - می‌توان فهمید که بیشترین هراس مقامات امنیتی ایران که سبب اعمال فشار روز افزون آن‌ها بر خانواده ماکان شده ناشی از این مساله است که کاسپین ناگفته‌های بسیاری از ترور ندا و دوره دو ماهه پس از آن در بازداشتگاه دارد و سخن گفتن وی می‌تواند تبعاتی بسیار سنگین و پیش بینی نشده برای مجموعه حکومت ایران داشته باشد.
طی ۳ سال پس از کودتا، ثبت حدود دوزاده مرتبه احضار و بازجویی پدر کاسپین ماکان با اینکه خانواده کاسپین به ناچار هیچگونه تماسی با وی برقرار نکرده‌اند، تنها نمونه‌ای از اقدامات ضد بشری حکومت اسلامی است. دوازده مرتبه‌ای که دفعات آخر آن طی زمستان ۹۱ و دقیقا پس از انتشار مصاحبه وی با سایت رهسا نیوز اتفاق افتاده است.
از دیگر نمونه‌های این نوع برخورد و مواجهه می‌توان به بازداشت همسر امید شریفی دانا زندانی سیاسی در دوره بازداشت وی و همچنین اعمال فشار بر مریم ملک‌پور، خواهر سعید ملک‌پور اشاره نمود.
سعید ملک‌پور یکی از زندانیان بازداشت شده در جریان طرح مضلین اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمستان ۸۷ بود که از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد. تلاش‌های خواهر و همسر وی برای آگاه سازی افکار عمومی نسبت به بی‌گناهی وی و اعتراض آن‌ها به حکم اعدام سعید، سبب شد تا طی چندین مرحله کار‌شناسان وزارت اطلاعات و قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران طی تماس‌های تلفنی و احضار مریم، وی را تهدید به بازداشت کنند و نسبت به تبعات سنگین فعالیت وی برای لغو حکم اعدام سعید هشدارهای جدی به وی بدهند. فشارهای روزافزون امنیتی و قضایی اگرچه باعث نشد که عزم مریم ملک‌پور در داخل و همسر سعید در کانادا برای روشنگری افکار عمومی متزلزل شود و نهایتا قوه قضاییه مجبور به لغو حکم اعدام وی شد، اما مریم را وادار کرد تا در نخستین روزهای پاییز ۹۱ ایران را ترک کند.
این در حالیست که مطابق مواد نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر نه شخصی را می‌توان خودسرانه بازداشت و یا توقیف کرد و نه پیش از اثبات اتهامات وارد شده به افراد در دادگاه صالحه می‌توان مورد آزار و یا بازداشت قرار داد.
در ماده۹ به صراحت آمده است: احدی را نمی‌توان خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید نمود.
در ماده ۱۰ نیز آمده است: هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بیطرفی، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.
ماده ۱۱: الف) هر کس به گناهی متهم شده باشد بیگناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمینهای لازم برای دفاع از او تامین شده باشد، تقصیر او قانونا محرز گردد.
ب) هیچ کس برای انجامـ یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی‌شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدید‌تر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می‌گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.
ماده ۱۲: احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخلههای خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد.
با در نظر گرفتن این موارد مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین اعتراض حکومت اسلامی نسبت به گزارشات سالیانه نهادهای بین المللی در زمینه نقض حقوق بشر در ایران، به نظر می‌رسد که مسئولین سیاسی حکومت اسلامی و به ویژه قوه قضاییه آن معیارهایی دو گانه دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد بی‌کمترین تردید هرگونه فشاری را علیه شهروندان غیر نظامی و افرادی که بعضا حتی مورد اتهامی برای آن‌ها در محاکم قضایی ثبت نشده است اعمال کنند و آنگاه از پایبندی و اجرای ضوابط حقوق بشری در زندان‌ها و دادگاه‌های خود نیز سخن بگویند.

دو روزنامه‌نگار کرد در ایران بازداشت شدند









 خسرو کردپور، مدیر آژانس خبری موکریان و قاسم احمدی، سردبیر فصل نامه‌ "روژه" مهاباد امروز ۱۷ اسفندماه با حضور ماموران امنیتی در این شهر دستگیر شدند.
مسعود کردپور، برادر خسرو کردپور با تائید این خبر به ‌بی‌بی‌سی فارسی گفت: "اداره اطلاعات مهاباد با ارائه حکم قضایی امروز برادرم را بازداشت کرد و وسایل شخصی او نظیر لپ‌تاپ، موبایل و کتاب‌هایش را نیز همراه خود بردند."
به گفته آقای کردپور "اطلاع رسانی از زندانیان و فعالیت حقوق بشری" اتهامی است که علیه برادرش مطرح شده است.
در همین حال براساس گزارش فعالان حقوق بشری، قاسم احمدی، از اعضای شورای سردبیری فصل نامه روژه در مهاباد بازداشت شد. فصلنامەی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی "روژه" توسط دانشجویان کرد دانشگاه تهران منتشر می‌شد. این نشریه پس از انتشار ١٣ شماره از آن در تاریخ ٢٠ فروردین ماه سال ١٣٩٠ از سوی مسئولان امور فرهنگی و کمیتەی انضباطی دانشگاه تهران توقیف شد.
از دوماه پیش موج جدیدی از بازداشت روزنامه‌نگاران و برخورد با اهالی مطبوعات در ایران آغاز شده است.

تهدید خانواده یک زندانی بهایی اهل سمنان توسط اداره اطلاعات









ماموران امنیتی با گذشت ۲۴ روز از بازداشت "شیدرخ فیروزیان" طی تماسهای مکرر تلفنی خانواده وی را تهدید کرده‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، با گذشت ۲۴ روز از بازداشت "شیدرخ فیروزیان" شهروند بهایی در سمنان، ماموران امنیتی بطورمرتب با منزل نامبرده تماس تلفنی گرفته و ایشان را تهدید می‌کنند تا دختر دیگر ایشان به نام "گلرخ فیروزیان" باید خویش را هر چه سریع‌تر به اداره اطلاعات سمنان معرفی کند، در غیر اینصورت امنیت خانواده فیروزیان قابل تضمین در سمنان نخواهدبود و شیدرخ فیروزیان هم آزاد نخواهد شد.
درپی اقدام فوق، گلرخ فیروزیان که ماههاست در تهران ساکن می‌باشد به دادستان سمنان نامه‌ای نوشته و در آن اظهار می دارد که ساکن تهران است و هر نوع احضار یا بازداشت وی باید در حوزه قضایی تهران صورت گیرد، در ضمن آدرس منزل و تلفن خود را نیز اعلام می‌کند.
پس از این نامه صبح روز سه شنبه ۱۵ اسفند ماه سه مامور امنیتی نیابتا از سمنان با حکم بازداشت گلرخ فیروزیان به منزل نامبرده در تهران مراجعه کرده ولی به دلیل عدم حضور گلرخ موفق به بازداشت وی نمی‌شوند و محل را ترک می‌کنند.
قابل ذکر است اردشیر فناییان و شیدرخ فیروزیان در ۲۴ بهمن ماه توسط ماموران اداره اطلاعات سمنان بازداشت شده‌اند که تاکنون مسئولان قضایی و امنیتی سمنان هیچ پاسخ صریح و روشنی را در مورد دلیل دستگیری این دو جوان بهایی به خانواده‌هایشان ارائه نداده‌اند.

خانواده حکمتی در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی خواستار آزادی فرزندشان شدند









 خانواده امیر میرزایی حکمتی، تفنگدار سابق ارتش آمریکا، ‌ که به اتهام جاسوسی در زندان ایران است با ارسال نامه‌ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی خواستار آزادی او شدند.
به گزارش رادیو فردا به نقل از آسوشیتدپرس، خانواده امیر میرزایی حکمتی در این نامه که روز سه شنبه برای رهبر جمهوری اسلامی، فرستاده شده در حالی خواستار آزادی این آمریکایی ایرانی تبار شده‌اند که در این نامه به بیماری سرطان پدر این زندانی ۲۹ ساله هم اشاره شده است.
امیر حکمتی در آذرماه سال ۱۳۹۰ به اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی آی‌ای) بازداشت شد و اعترافات تلویزیونی او در مستندی به نام «مهار شده» پخش شد.
اتهام جاسوسی امیر حکمتی، از سوی آمریکا و خانواده او رد شده است.
سارا حکمتی، خواهر امیر حکمتی، در گفت‌و‌گو با آسوشیتدپرس در حالی به حبس ۵۵۵ روزه برادرش در ایران اشاره کرده که به گفته او امیر حکمتی در اثنای تدارک سفر سال گذشته‌اش به ایران، عضویتش در ارتش آمریکا را به اطلاع مسئولان ایرانی رسانده بود.
حکم اعدام این تفنگدار سابق نیروی دریایی آمریکا از سوی دیوان عالی کشور نقض شده است، با این حال وی بیش از یک سال است که در زندان به سر می‌برد.
امیر حکمتی به گفته خواهرش در اواخر سال گذشته میلادی در اعتراض به نگهداریش در سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زد که منجر به بیهوشی او شد و این موضوع که به تازگی به اطلاع خانواده او رسیده موجب نگرانی آن‌ها درباره وضعیت جسمانی امیر و میزان دسترسی او به خدمات درمانی شده است.
سارا حکمتی ضمن اشاره به ابتلا پدرش به بیماری سرطان، گفته است که خانواده حکمتی در نامه ارسالی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی خواستار آزادی برادرش بر مبنای ملاحظات بشردوستانه شده است.
ارسال نامه به مقامات ایران درباره پرونده امیر میرزا حکمتی مسبوق به سابقه است. پیش‌تر هم شورای روابط ایران- آمریکا با به راه انداختن کارزاری خواستار آزادی امیر حکمتی شده بود.

وضعیت اسفناک و خطرناک زندانیان در زندان کارون اهواز









 گزارش‌های رسیده حاکی از وضعیت نگران کننده و اسف بار زندان کارون اهواز است و با وجود انتشار متعدد گزارش‌ها، تاکنون هیچ مرجعی حاضر به رسیدگی به وضعیت این زندان نشده است.
زندان کارون اهواز یکی از زندان‌های کشور است که فاقد معیار‌ها و شرایط تعیین شده در آیین نامه زندان‌ها است. این زندان یکی از زندان‌هایی است که برخی از زندانیان سیاسی جهت تبعید به آنجا انتقال پیدا می‌کنند. از وضعیت نامطلوب و شرایط سخت زندانیان در این زندان بار‌ها گزارش‌هایی منتشر شده است اما تاکنون هیچ مرجعی حاضر به رسیدگی به وضعیت این زندان نشده است.
گزارش‌های رسیده به جرس حاکی از آن است که کیفیت غذای زندان کارون اهواز در حد بسیار نامناسب و صفر است، بطوریکه بسیاری از زندانیان از خوردن غذای زندان امتناع می‌کنند. در فروشگاه زندان هم مواد اولیه غذایی بندرت در اختیار زندانیان قرار می‌گیرد. از سوی دیگر میوه، نه در اختیار زندانیان قرار می‌گیرد و نه در فروشگاه زندان به فروش می‌رسد. این در حالی است که بنا به توصیه مکرر پزشکان با توجه بر شرایط بسته زندان استفاده از ویتامین و مواد غذایی سالم برای سلامتی زندانیان امری ضروری است.
سرویس بهداشتی زندان بسیار کثیف است و زمینه ایجاد بیماری‌های مختلف را برای زندانیان فراهم می‌کند. امکان رسیدگی به وضعیت پزشکی زندانیان نیز وجود ندارد. یکی از شرایط ابهام آمیز این زندان آن است که زندانیان پس از انتقال به آنجا دچار مشکلات چشم و بینایی می‌شوند اما از دسترسی به درمان محروم هستند.
اگرچه به گفته خانواده‌های زندانیان رئیس بند زندان فردی مثبت است اما درخواست‌های اولیه زندانیان بدلایل مختلف مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
در زندان اهواز بندی موسوم به بند امنیتی وجود دارد که زندانیان سیاسی در آن نگهداری می‌شوند. نکته حائز اهمیت این است که در این بند امنیتی تنها فعالین سیاسی نگهداری نمی‌شوند. برخی از زندانیانی که در این بند نگهداری می‌شوند هیچگونه قرابت فکری با فعالین سیاسی محبوس در این بند ندارند. زندانیانی که مرتکب ترور و بمب گذاری شده‌اند همراه با فعالین عقیدتی و سیاسی که به جرم قلم در حبس هستند در یک شرایط نگهداری می‌شوند.
مسعود لدنی از فعالان سیاسی پرسابقه استان خوزستان از اواسط دی ماه سال جاری برای گذراندن حکم ناعادلانه خود روانه این زندان شده است. او در طی این مدت دچار ناراحتی‌های جسمی متعدد و کاهش وزن شدید شده است.
پروین کهزادی همسر مسعود لدنی فعال ملی مذهبی با اشاره به شرایط نامناسب زندان کارون و کاهش وزن شدید همسرش می‌گوید: «مسعود از زمان انتقالش به زندان که سه ماه می‌گذرد تاکنون ده کیلو کاهش وزن داشته است. مدتی هم دچار مشکل دید چشم شده است و علت اینکه چرا در این زندان مشکلات چشم زیاد است را نمی‌دانم. علاوه بر این ناراحتی چشم، پای مسعود فلج است و نیاز به شرایط خاص دارد و تجهیزات و وسائل خاص خود را می‌خواهد که متاسفانه امکان این امکانات وجود ندارد.»
چندی پیش همسر این فعال ملی مذهبی طی نامه‌ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، به ایرادات در مرحله دادرسی پرونده همسرش اشاره کرده و نوشته است: «همسر من به اقدام علیه امنیت ملی از طرق مختلفی از جمله عضویت در جریان ملی -مذهبی، تشکیک در نتیجه انتخابات، عدم اعتقاد به ولایت فقیه و جدایی دین از حکومت به تحمل دو سال حبس محکوم شده است. این در حالی است که مستندات قاضی مربوطه برای صدور حکم کاملا خلاف واقع کذب محض و فاقد هرگونه درک سیاسی و حقوقی است.»
همچنین ضیا نبوی فعال دانشجویی محروم از تحصیل که در این زندان بسر می‌برد طی دو روز گذشته بنا بدلایل نامعلوم به بند امنیتی اطلاعات انتقال یافته است. وی زندانی است که طی سالهای حبس خود با شجاعت پرده از شرایط فلاکت آمیز زندان اهواز و وضعیت زندانیان آن برداشته است.

چهار دانش آموز بهایی ساکن سمنان در محل تدریس بازداشت شدند









ماموران وزارت اطلاعات سمنان در یک اقدام بی‌سابقه چهار تن از دانش آموزان بهایی را بدون اطلاع خانواده‌های ایشان بازداشت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران اعزامی با در اختیار داشتن تائیدیه از طرف اداره کل آموزش و پرورش شهر سمنان وارد دبیرستان‌های شهید بهشتی و امیرکبیر سمنان شده و چهار نفر از دانش آموزان بهایی این مدارس به نامهای: سینا فناییان، ارمین الله وردی، رامین امیری و یونس خانجانی را از کلاس درس خارج کرده و پس از بازداشت به ستاد خبری اداره اطلاعات منتقل کردند.
نوجوانان بهایی فوق الذکر در ستاد خبری چندین ساعت تحت بازجویی قرار می‌گیرند و از ایشان خواسته می‌شود هر چه اطلاعات در رابطه با اردشیر فناییان که ۲۴ روز قبل بازداشت شده می‌دانند را در اختیار بازجویان قراردهند.
هم چنین با تهدید و وعده و وعید از ایشان خواسته می‌شود که در بین بهاییان سمنان برای اداره اطلاعات جاسوسی کنند.
از طرف دیگر والدین این چهار دانش آموز بهایی بعد از ساعت ۲ بعدازظهر که فرزندانشان از مدرسه به منزل بازنگشتند به دلیل نگرانی از دیرآمدن فرزندانشان به مدرسه ایشان مراجعه می‌کنند که مدیر مدرسه پس از مدتی طفره رفتن از پاسخگویی بالاخره برای خانواده‌ها جریان بازداشت فرزندانشان را تعریف می‌کند.
قابل ذکر است چهار نوجوان بهایی مذکور پس از چند ساعت بازجویی آزاد می‌شوند.

دو فعال فرهنگی و وادبی در پاوه دستگیر شدند‌









کیهان عزیزی و داوود غفاری دو فعال فرهنگی- ادبی از طرف اداره‌ اطلاعات پاوه‌ احضار و بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این دو فعال فرهنگی- ادبی به‌ اتهام نگارش متن اعلامیه‌ تسلیت بزبان کردی بمناسبت درگذشت یکی ازنویسندگان در ماه گذشته‌ و پس از شکایت امام جمعه‌ و نماینده‌ ولی فقیه‌ در پاوه‌ (ملا قادر قادری) احضار و بازداشت گردیدند.
در شکایت امام جمعه‌ پاوه‌ علیه‌ این دو فعال فرهنگی آمده است:‌ "نامبردگان در یکی از مراسمات تعزیه‌ محلی مبادرت به‌ صدور اطلاعیه‌ای بزبان کردی نموده‌اند که‌ در آن نامی از اسلام و مقدسات اسلامی بمیان نیامده‌ و ادامه‌ این تهاجمات فرهنگی منجر به‌ تضعیف مذهب تشیع علوی و آرمانهای امام راحل می‌شود."
شایان ذکر است مدتی امام جمعه‌ پاوه‌ با ایجاد فشار و تهدید بر علیه‌ خانواده‌های‌ فعالان فرهنگی و سیاسی سطح منطقه‌ راه را برای سرکوب بیشتر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم و احضارهای پیاپی شهروندان هموار نموده‌ است.
این در حالیست که‌ هفته‌ گذشته‌ ملا قادر قادری امام جمعه‌ پاوه‌ در خطبه‌های نماز جمعه‌ ضمن توهین به‌ اسامی غیر اسلامی و غیر دینی و انتقاد از والدین مبنی بر انتخاب اسامی کردی و غیراسلامی برای فرزندانشان، دختران و پسرانی که‌ اسامی غیر اسلامی دارند را بی‌لیاقت و ولگرد و پیامک نویس خطاب کرد.
در اعتراض به‌ سخنان نماینده‌ ولی فقیه‌ در پاوه‌، موج اعتراضات در فضای مجازی بر علیه‌ آنچه‌ مردم دخالت در امور شخصی قلمداد می‌کنند شروع و چندین گروه‌ فیس بوکی و سایت خبری این واکنش‌ها را پوشش می‌دهند.
موافقین امام جمعه‌ کاربران و کامنت گزاران را عوامل بیگانه‌ و مزدوران غرب قلمداد نموده‌ و آن‌ها را تهدید به‌ پاک کردن کامنتهای خود می‌کنند، اما مخالفین معتقدند سخنان امام جمعه‌ در راستای اهداف فرهنگ ستیزی رژیم و نقض حقوق و حریم شخصی و شهروندی می‌باشند.

احضار نگار حائری به دادگاه انقلاب









نگار حائری دختر زندانی سیاسی ماشاء الله حائری به دادگاه انقلاب احضار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نگار حائری فوق لیسانس حقوق و وکیل دادگستری که در طی بازداشت قبلی، پرونده وکالتش به مدت ۱۰ سال به حالت تعلیق در آمده بود، برای تاریخ ۲۰ اسفند ماه به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباس احضار شد.
نگار حائری در تاریخ ۱ تیرماه سال جاری به جرم دادن مشاوره حقوقی به خانواده زندانیان سیاسی بازداشت شده و مدت ۵ ماه را در بازداشتگاه‌های مختلف و در شرایط غیر انسانی نگهداری شده بود و در ‌‌نهایت با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
پدر وی ماشاء الله حائری در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ و در تظاهرات ۶ دی ماه (عاشورا) به اتهام محاربه بازداشت و به اعدام محکوم شد که حکم وی سپس در دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال زندان در تبعید کاهش یافت.

محرومیت از تحصیل برای دانشجوی دکترای کرد اهل سنت









 اسماء چشمه‌کبودی دانشجوی کرد اهل سنت در مقطع دکترا از ادامه تحصیل محروم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اسماء چشمه‌کبودی ساکن سنندج و از "پیروان مکتب قرآن"، دانشجوی دکترای ریاضی محض (آنالیز) دانشگاه کردستان بدستور وزارت اطلاعات سنندج و از طریق حراست دانشگاه از ادامه تحصیل محروم شد.
گفتنی است، پس از پایان امتحانات ترم اول (۲۴ بهمن ماه) از طرف مدیر گروه ریاضی، اخراج وی اطلاع داده می‌شود.
در برگ ابلاغ اتهامات، عقیدتی و مذهبی همچون تحریک دانش آموزان و معلمان در جهت تفرقه مذهبی و توزیع مکرر اعلامیه در دبیرستان فاطمه الزهرا شهرستان کامیاران در جریان ماه‌های مهر و آبان سال تحصیلی ۹۲-۹۱ با موضوعاتی از قبیل:
۱- لغو مدرک پزشکان اهل سنت
۲- ستم‌های ملی ومذهبی علیه اهل سنت کردستان
۳- سریال سیاست برخورد با اهل سنت ایران
اسماء چشمه کبودی ساکن سنندج ودبیر رسمی ریاضی در آموزش وپرورش کامیاران -دبیرستان فاطمة الزهرا- می‌باشد، که در کنار تدریس، موفق به أخذ مدرک کار‌شناسی ارشد ریاضی به عنوان دانشجوی ممتازگردید، وامسال نیز (۹۱) در آزمون دکترای ریاضی محض (آنالیز) با نمره عالی در دانشگاه کردستان پذیرفته می‌شود.
لازم به یاد آوریست، پیشتر نیز تنی چند از دبیران و معلمان "مکتب قرآن" ممنوع التدریس شده بودند و مدرک طبابت چند تن از پزشکان وابسته به این گروه لغو شده بود.