۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

مصطفی بنی‌شریف، فعال اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری بازداشت شد








 مصطفی بنی‌شریف، فعال محیط‌ زیست و از امضاکنندگان نامه‌ی فعالان اجتماعی-سیاسی استان چهارمحال و بختیاری، بازداشت شد.
بنا به گزارش دانشجونیوز، وی صبح دیروز به ستاد خبری اطلاعات شهرکرد احضار شد و تاکنون خبری از وی در دست نیست.
گفتنی ا‌ست نیمه شب گذشته ماموران امنیتی به منزل نامبرده رفته و لپ تاب وی را برده‌اند.
روز گذشته نامهٔ ۸۰ تن از فعالان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی استان چهارمحال و بختیاری خطاب به سید محمد خاتمی‎ در رسانه‌ها منتشر شد.
در قسمتی از این نامه آورده شده بود: جناب آقای خاتمی، ظهور و حضور فعال شما در بستر انتخاباتی کنونی، امری ضروری است؛ نه به عنوان یک منجی یا قهرمان، بلکه به عنوان کسی که می‌تواند از روندهای مخرب کنونی جلوگیری کند، به بخشی از بدنه حاکمیت که اهل مدارا در سطح ملی و بین‌المللی است، اعتباری دوباره بخشد و در ‌‌نهایت می‌تواند به جامعهٔ سرخورده و افسرده کنونی روحیه اعتماد و امید تزریق کند.

ولایت فقیه چینی / محمدرضا پورشجری








 محمدرضا پورشجری نویسندهٔ وبلاگ گزارش به خاک ایران با نام مستعار سیامک مهر، بیش از دو سال و نیم است بدون حتا یک روز مرخصی، به جرم بیان اندیشه‌ها و باور‌هایش، در سخت‌ترین شرایط ممکن در زندان‌های جمهوری اسلامی زندانی است، در حالی که از بیماری شدید قلبی و گرفتگی رگ‌های قلب و نیز دیگر بیماری‌ها رنج می‌برد؛ حتا پزشکان بند تأیید و تأکید کرده‌اند که در صورت عدم درمان از راه عمل جراحی قلب باز، هر لحظه احتمال ایست قلبی و مرگ حتمی، وی را تهدید می‌کند.
محمدرضا پورشجری ۵۱ ساله تحت شرایطی بسیار وخیم و غیر انسانی در یکی از بدترین زندان‌های ایران در میان زندانیان جرایم عادی و افراد شرور و خطرناک نگهداری می‌شود.
وی در تاریخ ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزل مسکونی خود در شهر کرج بازداشت شد. او بعد از بازداشت به سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر منتقل و مدت هفت ماه در سلول انفرادی مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت که این فشار‌ها موجب آسیب‌های جسمی بر روی وی شده بود.
پورشجری در دو دادگاه مختلف به اتهام توهین به مقدسات ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی به یک سال حبس و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به سه سال زندان محکوم شده بود.
در زیر نامه وی به نام "ولایت فقیه چینی" که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است را می‌خوانید:
از بدو تشکیل رژیم جمهوری اسلامی در ایران، آخوند‌ها و آیت الله‌ها و حجج اسلام، بطور پیوسته وبی وقفه مشغول تعریف وتوضیح و توجیه تئوری "ولایت فقیه" بوده‌اند، ودر این کار بنابه طبیعت حرفه خود، دروغ‌پردازی وعوام فریبی واستفاده ازاقسام سفسطه ومغالطه را وجهه همت خویش قراردادند. حتا اخیرا اکبررفسنجانی پس ازگذشت سی وچهارسال کشف کرده است که "نهاد ولایت فقیه وحدت مردم را تضمین می‌کند." (۱) یعنی‌‌ همان کارکردی که همواره ازنظام پادشاهی انتظار می‌رفت وشاه را کانون وحدت ملی می‌پنداشتند.
در این میان شاخص‌ترین فردی که درباره تئوری ولایت فقیه نظرات وعقاید شگفتی ابراز داشته است، آخوند مصباح یزدی است، وی به پیروی ازفکر وفلسفه گوهری اسلام وقرآن مبنی بربی حقوقی انسان ولزوم سلب آزادی واراده واختیار از او (۲)، درتوضیح منبع حقانیت اصل «ولایت فقیه» اینگونه استدلال می‌کند که: «مشروعیت ولایت فقیه ناشی از تایید خدا واسلام و امام زمان است در حالی که مقبولیت آن توسط آرای مردم کسب می‌شود.» (نقل به مضمون) درواقع این اندیشه به نحوی توجیه تئوریک مهملی بنام «مردم سالاری دینی» هم محسوب می‌شود.
به هرجهت این دادگاه ازهرحیث بسیار شبیه باوری است که درچین باستان رواج داشته است:
«درچین باستان این اندیشه که حکومت ازسوی آسمان (ومردم) به خاقان وسران فئودال دربار او تفویض شده است برای خاقان بسیار ارزشمند بود وبه او مدد می‌کرد که مردم متصرفات خود وهمچنین سرکشان وعاصیان را به مردمی مطیع وفرمانبردار خویش تبدیل سازد. ولی درعین حال همین توجیه خاقان را به تنگنایی بسیار دشوار می‌افکند. هرفاجعه ملی وهربلای عام ارضی وسماوی می‌توانست سرانجام ناشی ازتقصیرات وخطئیات او تلقی شود. اگر ملت دچار فقر وفلاکت شدید می‌شد ویا کشور دراثر ستیزه وجنگ داخلی دوپاره می‌گشت، خاقان مسئول شناخته می‌شد. درآخرین تحلیل، خشکسالی‌ها و سیل‌ها وطاعون‌ها راسبب آن بود که خاقان از اوامرآسمانی سرپیچی کرده است واو بود که پیمان الهی راشکسته، یا دست کم درستایش آسمان وزمین، مراتب کمال احترام وخلوص را به جای نیاورده است.» (۳)
همانطور که ملاحظه کردیم، تفویض حکومت ازطرف آسما ومردم توامان، مدلی است که به احتمال زیاد مصباح یزدی برای توجیه «ولایت فقیه» می‌پسندد. اما تجربه نشان داده است که الزامات و متعلقات آن را که خاقان چین ودرباریان وی خود رابدان متعهد می‌دانستند، آخوند‌ها هرگز نمی‌پذیرند و دراین بازی چینی جر می‌زنند. به عبارت دیگر، درچارچوب فکری آیت الله‌ها، چنین توجیهی برای قدرت، نه تنها ولی فقیه رابه هیچ «تنگنایی بسیار دشوار» نمی‌افکند، بلکه باتوجه به این حقیقت که قرآن به راسخون (آیت الله‌ها) اجازه می‌دهد تابا تسلیم شدن به یک اراده مرموز (الله) ازخود سلب مسئولیت کنند، لذا می‌توان به هنگام ضرورت تمامی خاک را برسر مردم ریخت، یعنی هربلای آسمانی و زمینی را «امتحان الهی» خواند و مردم را مسئول دانست. در چنین مواقعی آخوند‌ها از مردم آسیب دیده طلب کارهم می‌شوند وهر فاجعه طبیعی را نتیجه گناهکاری بندگان می‌شمارند.
برای مثال کاظم صدیقی (آخوندک نماز جمعه) دلیل زمین لرزه را، لرزش اعضا وبرجستگی‌های بدن زن‌ها می‌داند وبی حجابی زنان را عامل اصلی زلزله می‌شناسد. ویا محسن قرائتی (اهریمنک متصدی ستاد اماله نماز) در یک سخنرانی علت زلزله شهربم را، بی‌توجهی مردم به پرداخت زکات می‌خواند! (نقل از حافظه)
به هرروی و علی رغم تلاش وکوشش بی‌امانی که معتقدان به ولایت فقیه در جهت توجیه واقناع اذهان به خرج می‌دهند، اما در ‌‌نهایت امر آنچه تاکنون در تحمیل ولایت فقیه به یک ملت، آخوند‌ها را یاری رسانده وآن‌ها را موفق گردانیده که این نظریه را در عمل اجرا کنند، نه باور و استقبال مردم، بلکه‌‌ همان سنت حسنه اسلامی یعنی زور و ارعاب وارهاب و تهدید وترور بوده است که در عربده «مرگ بر ضد ولایت فقیه» تبیین یافته و درواقعیت سرکوبی و خشونت و خفقان موجود در پس پشت این شعار، همواره خود رانشان داده است.
سوای این بحث صرفا نظری اما می‌دانیم که چینی‌ها درعمل، ولی فقیه و رژیمش را به شدت حمایت می‌کنند.
ازیک سو باآموزش پاسدار‌ها وارسال وسایل سرکوب وشکنجه وشنود وباکمک‌های نظامی و انتظامی آخوند‌ها را درمقابل مخالفان داخلی تجهیز می‌کنند واز طرفی درمجامع بین المللی و دیپلماتیک با آرا، موافق خود وبا همسویی سیاسی، ولی فقیه رادر برابر قدرت‌های بزرگ هیچوقت تنها نگذاشته‌اند.
در عوض ولی فقیه به چینی‌ها اجازه داده است تا با همدستی سرداران سپاه و فرزندان آخوند‌ها ومقامات بانفوذ که به دلالی و واسطه‌گری مشغولند، بازارهای ایران را در زیر کالاهای بنجل خود دفن کنند وصنایع تولیدی وکارخانجات ایران را به ورشکستی بکشانند.
پروژه‌های منطقه عسلویه وپارس جنوبی ویا با شرکت در ایجاد بزرگراه شمال، دست چینی‌ها رادر غارت منابع ملی بازگذاشته‌اند.
یادداشت حاضر رابا این سخن به پایان می‌بریم که بگوییم اگرچه آخوند‌ها و آیت الله‌ها چنانچه شخصی برفرض هزارقسم سفسطه بداند، آن‌ها همیشه یک قسم بیشتر می‌شناسند و مانند شهرزاد که باهزار ویک شب قصه گویی، جان خویش را نجات داد، اینان نیز به کمک هزار ویک نوع دروغ و سفسطه و مغالطه وماله کشی، قدرت و نفوذ اهریمنی خود را که ازجهالت و تعصب عوام الناس کسب کرده‌اند، شاید که تا سالهای سال بر بخش‌هایی از جامعه، کم وبیش حفظ کنند... اما تردیدی نیست که شرایط اجتماعی و بویژه سیاسی امروز جامعه ایران، یعنی این شرایط احمقانه و کهنه و پوسیده وعقب مانده و اسلامی، به اندازه‌‌ همان کالاهای چینی بی‌دوام و شکننده است وهمه می‌دانند که دیریا زود باید ازمیان برداشته شود.
پانوشت‌ها:
۱_ روزنامه اطلاعات مورخ ۹۱/۱۰/۲۸
۲_این حقیقت را یکی از حجت الاسلام‌ها در ضمیمه روزنامه اطلاعات مورخ ۹/۱۱/۹۱ اینگونه بیان می‌کند:
«انسان صلاحیت ندارد که برای تامین رفاه، اسایش، امنیت و سعادت زندگی دنیوی خویش قانون وضع کند... تنها کسی که می‌تواند قوانین و برنامه‌های کامل وهماهنگی را تنظیم کرده ودر اختیار بشر قرار دهد، خدای جهان آفرین و خالق انسان هاست»!
۳_ تاریخ جامع ادیان_ جان بادیرناس_ ترجمه: علی اصغر حکمت
سیامک مهر (محمدرضا پورشجری)
نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
زندان مرکزی کرج (ندامتگاه)
فروردین ماه ۱۳۹۲

احضار و تهدید فعالین کارگری در شهر سقز









بر طبق گزارش رسیده طی دیروز و امروز (۹ و ۱۰ اردیبهشت) محمد عبدی‌پور، جمیل راست خدیو، عمر شاکری و اسماعیل نیازی از فعالین کارگری در شهر سقز بصورت تلفنی تهدید و احضار شدند.
بنا به گزارش تارنمای کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری،طی این تماس‌ها وفا قادری، کورش بخشنده و خالد حسینی از اعضای کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت بایستی خود را به ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج معرفی کنند.
همچنین بر اساس این گزارش خالد حسینی و وفا قادری علاوه بر احضار، تلفنی تهدید شده‌اند که در مراسم اول ماه مه حضور نیابند. همچنین فردین می‌رکی دیگر عضو کمیته که دیروز به ستاد خبری احضار شده بود تا ساعت ۱۳ مورد بازجویی قرار گرفته بود و از وی خواسته شده بود که در مراسم روز کارگر شرکت نکند.
طی این تماس‌ها به این فعالین تاکید شده است که در روز ۱۱ اردیبهشت بایستی در خانه‌های خود مانده و در غیر این صورت حضور آن‌ها در بیرون از خانه به منزله شرکت در اول ماه مه تلقی شده و با آن‌ها با شدت تمام برخورد خواهد شد.
این تهدید‌ها در حالی صورت می‌گیرد که برگزاری وشرکت در مراسم‌های مستقل روز جهانی کارگر از ابتدایی‌ترین خواست‌ها و مطالبات کارگری است که باید دولت‌ها به آن احترام بگذارند. این روز متعلق به طبقه کارگر جهانی است و کارگران و پیشروان کارگری باید بدون ترس و تهدید و ارعاب بتوانند آنچنانکه خود شایسته می‌دانند در این روز به مناسبات نابرابر و تبعیض آمیز نظام سرمایه داری اعتراض نمایند.

حکم اخراج سه فعال کارگری "شرکت واحد" تایید و قطعی شد








 با رای هیات حل اختلاف اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی شمال غرب تهران یکی از فعالان مستقل صنفی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران از کار اخراج شد.
بنا به گزارش ایلنا، "حسن سعیدی" از رانندگان شرکت واحد تهران که ۱۳ سال سابقه کار در این شرکت را دارد، در حالی با رای هیت حل اختلاف اداره کار اخراج شد که تمامی سه عضو گروه کارگری هیات حل اختلاف با اخراج وی مخالف بودند.
صدور این حکم اخراج درحالی است که چندی پیش دو نفر دیگر از کارگران شرکت واحد به نامهای "وحید فریدونی" و "ناصر محرم‌زاده" نیز با حکم هیات حل اختلاف به ترتیب پس از ۹ و ۱۴ سال کار در این مجوعه از کار اخراج شده‌ بودند.
به گفته سعیدی دلیل اخراج او و فریدونی حضور در اجتماعی بود که پاییز سال گذشته از سوی گروهی از کارگران شرکت واحد به منظور پیگیری وعده مسئولان شهرداری در خصوص افزایش مزایای نقدی کارگران این شرکت در مقابل ساختمان شهرداری برگزار شد.
وی با بیان اینکه حکم اخراج ناصر محرم‌زاده نیز به دلیل انجام فعالیت‌های صنفی پیش‌تر صادر شده بود، افزود: هرچند پس از این اجتماع مطالبات مربوط به دستمزد و حق مسکن کارگران شرکت واحد طبق مصوبه شورای شهر افزایش یافت اما مسئولان شرکت واحد او و دیگر همکارش را از کار تعلیق کردند.
به گفته این راننده شرکت واحد، هیات حل اختلاف به استناد نظر موافق و مثبت کمیته انظباطی و شورای اسلامی کار شرکت واحد، اخراج وی و دیگر همکارش را تایید کرده است.
سعیدی در عین حال با یادآوری اینکه در سالهای گذشته وی به اتفاق دیگر همکاران اخراجی‌اش در مراجع تشخیص و حل اختلاف وظیفه دفاع از حقوق کارگران را برعهده داشته‌اند، گفت: بعید و دور از ذهن است که یک کارگر با وجود آشنایی با قوانین مرتکب چنان تخلف بزرگی بشود که شورای اسلامی کار و کمیته انظباطی به عنوان نهادهای مدافع کارگران، اینگونه با اخراج او موافقت کنند.
سعیدی همچنین از نحوه رسیدگی این پرونده در هیات‌های تشخیص و حل اختلاف اداره کار انتقاد کرد و گفت: در نحوه روند تشکیل جلسات هیات‌حل اختلاف، حضور الزامی تمامی اعضا و اتخاذ تصمیمات از برخی جهات مغایر با قانون بود و باعث اجحاف حقوق قانونی ما شد.
وی درعین حال گفت: از آنجا که ما معتقدیم که هیچ تخلفی انجام نداده‌ایم نسبت به رای صادره اعتراض کرده و از طریق مراجع قانونی برای بازگشت به کار خود اقدام خواهیم کرد.
اظهارات شرکت واحد:
در پی طرح این ادعا خبرنگار ایلنا در تماس با مسئولان شرکت واحد تلاش کرد تا صحت این ماجرار را جویا شود.
احمدی از مسئولان روابط عمومی شرکت واحد با ادعای اینکه در این شرکت هیچ کارگری بی‌دلیل اخراج نشده است گفت: افرادی که مدعی هستند اخراج شده‌اند، در تشکلی غیر قانونی به نام سندیکا فعالیت دارند.
وی بایادآوری اینکه مطابق قانون کار هیچ تشکلی به نام سندیکا اجازه فعالیت ندارد، گفت: بنابراین چه در محیط‌های کار و چه در فضای رسانه‌ای مدیران نمی‌توانند چنین نهادی را به رسمیت شناخته و در قبال آن‌ها پاسخگو باشند.
در عین حال این مقام مسئول در شرکت واحد تاکید کرد که طبق قانون مدیران مسئول این شرکت خود را در قبال پاسخگویی به نهادهای قانونی متعهد و موظف می‌دانند.
احمدی با ادعای اینکه بطور کلی ایجاد و عضویت در تشکل غیرقانونی که باعث ایجاد تنش در محیط کار می‌شود برخورد قانونی می‌طلبد، گفت: در شرکت واحد با این افراد هیچ برخورد غیر قانونی صورت نگرفته و هیچ کسی اخراج نشده است.
وی افزود: ترک کار کسانی که مدعی احجاف حقوق خود هستند با رای کمیته انظباطی، تشخیص اداره کار و یا از طریق طرح‌های انگیزشی صورت گرفته است.

سه تن از دراویش گنابادی در کوار فارس بازداشت شدند








سه تن از دراویش گنابادی در شهرستان کوار استان فارس بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
بنا به گزارش تارنمای مجذوبان نور، محمدعلی صادقی، محمدعلی دهقان و محسن اسماعیلی سه درویش گنابادی هستند که ظهر روز سه‌شنبه ۱۰ اردیبهشت، "بدون ارائه حکم قضایی" بازداشت شده‌اند.
به گفته خانواده‌ این دراویش گنابادی، بازداشت این افراد با "ایجاد رعب و وحشت" همراه بوده است. خانواده‌های دراویش بازداشت شده در مورد سلامت و وضعیت نگهداری آن‌ها ابراز نگرانی کرده‌اند.
مجذوبان نور که اخبار دراویش گنابادی را پوشش می‌دهد، گفته است: "پس از حملات نیروهای لباس شخصی و امنیتی به دراویش گنابادی ساکن شهرستان کوار در شهریورماه سال ۹۰، بازداشت، محاکمه و فشار بر دراویش این منطقه در استان فارس افزایش یافت و در شش ماهه‌ دوم سال ۱۳۹۰ و شش ماهه‌ اول سال ۱۳۹۱، بیش از ۱۰۰ تن از دراویش شهرستان کوار بازداشت، ضرب‌وشتم و محاکمه شدند."