۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

فعالان بوشهری خواستار توقف تخریب بافت تاریخی استان شدند







 ده‌ها تن از چهره‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوشهر در اعتراض به تخریب بافت تاریخی استان بیانیه‌ای صادر کرده و خوستار توقف این روند شدند.
بنا به گزارش تارنمای جرس، متن بیانیه حدود صد تن از فعالان استان بوشهر در اعتراض به روند تخریب بافت سنتی استان به شرح زیر است:
ساختمان‌ها و بافت‌های تاریخی که در بلندای دور و دراز پیشینه یک ملت ریشه داشته و بخشی از هویت و شخصیت آن ملت محسوب می‌شود، از حلقه‌های پیوند نسل‌های پیشین و پسین آدمیان بوده و در قامت پلی استوار در کار ایفای نقش واسط میان دیروز، امروز و فردای مردمان می‌باشند. بناهایی که می‌توان با نشستن بر بام آن و سفر به عمیق‌ترین لایه‌های تاریخ، به افکار، اندیشه‌ها و شکل زیست اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آفرینندگان آن پی برد و به برخی از راز و رمزهای زندگی آنان دست یافت.
بافت پرسابقهٔ کهن دیار ما بوشهر نیز با عمری چند صدساله به عنوان سازواره‌ای زیبا و با ساختار و معماری ویژهٔ خود که همواره تحسین اهل فن را برانگیخته است، یکی از نمونه‌های بارز میراث فرهنگی- تمدنی انسان بوشهری، ایرانی و جهانی بوده و در ردیف آثار و اندوخته‌های سترگی است که فرزندان ایران زمین درپهنهٔ میهن باستانی ما از خویش به یادگار گذاشته‌اند.
این دستاورد پرشکوه معماری ولی با صد حیف و دریغ اینک یا به علت عدم احساس تعلق خاطر و بی‌اعتنایی مسئولان امر و یا به دلیل سهل انگاری و ناپیگیری آن‌ها و نیز به علت یورش برخی از اصحاب حرص و آز در کمین نشسته که فقط به منافع سرشار اقتصادی خود می‌اندیشند، و یا به دلایل ناگفتهٔ دیگر، در معرض ویرانی است که استمرار این وضعیت دردناک، می‌تواند تا چند سال دیگر کلیت قالب بندی بافت پیرسال بوشهر را از عرصهٔ ارمغان‌های معماری بشریت حذف کرده یا آن را به شیری بی‌یال و دم و اشکم و به سرنوشت اسفبار بازار قدیمی بوشهر تبدیل کند.
تخریب دو خانه متعلق به روزنامه نگار شهیر بوشهری، زنده یاد عبدالرحیم جعفری و خانهٔ داستان نویس مطرح بوشهر، احمد آرام که هرسه با وجود ثبت در آثار ملی، به دستور مدیریت وقت میراث فرهنگی بوشهر عملی شد، هنوز ذهن و روان هواداران بافت قدیم را آزار می‌دهد. در حال حاضر نیز برخی اداره‌ها و شرکت‌های استانی زمینه سار نابودی و یا دست کم به هم زدن شکل و شمایل بخشی دیگری از بافت قدیم بوشهر واقع در محلهٔ شنبدی در شمال مسجد ملک می‌باشند.
مسئولیت این پیشآمد‌ها اما به عهدهٔ همهٔ دستگاه‌های مرتبط، سازمان میراث فرهنگی، راه و مسکن، شهرداری، شورای شهر و استانداری بوده و هرکدام در چهارچوب شرح وظایف خود باید پاسخگوی بوشهری‌ها و به خصوص دوستداران میراث فرهنگی باشند.
در این می‌ان، البته سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی حفاظت و حراست از نمودهای فرهنگی و تمدنی، دارای وظیفه‌ای دوچندان بوده و باید بیش از دیگر سازمان‌ها به افکار عمومی و دستگاه‌های بالادستی جواب دهد؛ زیرا طبق قانون هرگونه مداخله در ساختار معماری بافت قدیم و از جمله تخریب وساخت وساز درآن، در گرو صدور مجوز از سوی سازمان میراث بوده و دخل و تصرف در آثار ثبت شدهٔ ملی بدون کسب اجازه از آن نهاد جرم محسوب می‌شود.
البته در هرشرایط، حقوق مادی ومعنوی مالکان باید براساس قانون به تمام و کمال رعایت شده و در خصوص اهمیت بناهای تاریخی نیزبه آنان توضیح اقناعی و کافی داده شود.
در این وضعیت، ما علاقه مندان به میراث فرهنگی به این باوریم که افزون بر مسئولیت‌های شخصی، تاریخی و ملی دست اندرکاران متعهد و دلبسته به آثار فرهنگی، وظیفه سازمانی و اداری آن‌ها نیز حکم می‌کند اجازه ندهند یادگار تمدنی گذشتگان ما به بهانه‌های مختلف از جمله فرسودگی، آماج تصرف، آسیب رسانی و انهدام احتمالی اشخاص حقوقی (برخی دستگاه‌ها و شرکت‌ها) و افراد حقیقی (بساز و بفروش‌ها) قرار گیرد.
همچنین شرکت فاضلاب با اجرای طرح فاضلاب در بافت قدیم و شهرداری با آسفالت کوچه‌های آن و انجام سایر اقدامات عمرانی، باید علل و عوامل زیست محیطی فرسودگی بافت چهارمحل را از بین برده و یا حداقل آن را کنترل نمایند.
سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری نیز لازم است با برگزاری جلسات توجیهی در مساجد چهارمحل و با حضور کنشگران حوزهٔ میراث فرهنگی، اهالی محلات را از اهمیت ملی و جهانی صورت بندی آن محله‌ها آگاه کرده و مسئولیت حراست از این مجموعهٔ تاریخی را به آنان یادآور شود.
در این مورد، نقش نهادهای مدنی و به ویژه نقش رسانه‌های جمعی، مطبوعات، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در روشنگری اذهان، نقد عملکرد صاحب منصبان و افشای زد و بند‌های مالی و اداری آلوده که ممکن است در این طرح‌ها رخ دهد، بسیارمؤثر خواهد بود.
نجف آهوچهر، علی آتشی، حمید آباذر، کریم آبادی، احسان احمدزاده، علی احمدی، عبدالحسین احمدی ریشهری، ماندانا احمدی، مجید اجرایی، سیامک ارجمندزاده، محمدجعفر ایزدپناه، علی ایزدجو، عالی بازدار، محبوبه بحرینی، مجید بحرینی، حسین بختیاری آزاد، سیامک برازجانی، سینا برازجانی، سیروس بنه گزی، محمد کریم بنه گزی، محمدحسین بکمی، غلامعلی تمهید، فرشید جان احمدیان، آزاده جلالی، محمود جمهیری، مهدی جهان بخشان، محمود جهانی آباد، فریبا حسین‌زاده، حسام حق پرست، حماسه حق پرست، علی اکبر حق پرست، محمدرضا حق پرست، محمدکاظم حق‌شناس، احمد خالق پناه، جلال خسروی، میترا خواجه ئیان، مهناز خواجه ئیان، مریم خرمی، صدیقه خرمی، محمد دادفر، علی دباش، ابراهیم دانش دوست، صالح دروند، حسین دهقانی، سرور دهقانی، خسرو دهقانی، نبی دهقانی، محمود دهقانی،‌‌ رها رفاهی، حسین رویین، مسلم رویین، قدرت اله رحیمی، میثم روایی، حامد رحمتی، ستاره زال، مرتضی زندپور، کورش سلطانی، اصغر سیف بوشهری، آذین سیف بوشهری، احمد سبحانیان، محمدباقر سملی، حسین شاکری، حمید شاه ولی، محسن شریف، جواد شمشیری، نعمت اله شیخ سقا، حسین شریفی، غلام شبانکاره، آکا صفوی، محمدرضا عزیزپور، راضیه عقیلی مهر، مهدی علیپور، فاطمه علیخواه، ناصر علیخواه، مجید عوض فرد، امید غضنفر، طاهره غمخوار، داریوش غریبی، محمدجواد غریبی، حسین فخرایی، بابک فقیه، خورشید فقیه، احمد فکراندیش، اسفندیار فتحی، ناصر قاسمی، غلامعلی قاضی، محسن قیصی‌زاده، میثم قیصی‌زاده، یونس قیصی‌زاده، ندا کشاورز، کاووس کمالی، محسن کارگر، عبدالحسین کنین، مهری کرمی، سمیرا کیارش، سمیه کیارش، ابراهیم گرمساری، امین گنبدی‌پور، نعمت اله گنبدی‌پور، نوید گنبدی‌پور، حسن لاوری، عبداله لاوری فرد، مسعود ماهینی، قاسم محمدی، اسماعیل منصورنژاد، خلیل موحد، حمید موذنی، طالب موذنی، نگار موذنی، حدیث مهندسی، سارا مویدی، سعید موذنی، صمد موذنی، عادل مقدس، نیما مهرپویا، شهین موذنی، بهرام نکیسا، فاطمه هاشمی، موسی ولی‌زاده، پرویز هوشیار، سیدقاسم یاحسینی، جهانشیر یاراحمدی، فرید یوسفی، محمود یوسفی، پیمان یوسفی، محمد یوسفی.

اعتراض سازمان‌های مدافع حقوق بشر به حکم اعدام ۴ شهروند عرب زبان







 سه سازمان مدافع حقوق بشر با انتشار بیانیه‌ای به صدور حکم اعدام برای ۴ جوان شادگانی به اتهام "محاربه" اعتراض کردند. آن‌ها خواهان برگزاری دادگاهی عادلانه و حذف حکم اعدام از مجازات‌ برای این شهروندان شدند.
سازمان "دیده‌بان حقوق بشر"، سازمان "عفو بین‌الملل" و "مرکز آرشیو اسناد حقوق بشر ایران" روز جمعه (۲۶ ژوئیه/۴ مرداد) با صدور بیانیه‌ای به تایید حکم اعدام ۴ جوان عرب شادگانی در دیوان عالی کشور، اعتراض کردند.
این نهادهای دفاع از حقوق بشر از قوه قضائیه خواستند تا حکم اعدام این شهروندان متعلق به اقلیت‌های قومی ایران را متوقف سازد و دادگاهی مجدد برای آنان برگزار کند. آن‌ها در بیانیه‌ مشترک خود تاکید کردند که حکم اعدام نباید یکی از مجازات‌های محتمل این دادگاه باشد.
بیانیه‌ مشترک این سازمان‌ها می‌گوید که اطلاعات آن‌ها حاکی از آن است که این ۴ محکوم به اعدام ماه‌ها در سلول‌های انفرادی نگهداری شده و از حق دسترسی به وکیل محروم بودند.
تامارا الرفاعی، مسئول خاورمیانه سازمان "دیده‌بان حقوق بشر" در این‌باره گفت: "نبود وکیل در روند دادرسی و ظن قوی به اعتراف‌گیری زیر شکنجه، عادلانه بودن این دادگاه را با تردیدهای جدی مواجه کرد. صدور حکم اعدام نیز خود دلیل دیگری بر ناعادلانه بودن دادگاه است."
این بیانیه تاکید می‌کند که سال‌ها تبعیض و سرکوب اقلیت قومی عرب زبان از سوی نیروهای امنیتی نیز تردید‌ها درباره عادلانه بودن روند دادگاه را قوی‌تر می‌کند. بنا به گفته این بیانیه حتی وکلای تسخیری این محکومان نیز اجازه‌ خواندن همه پرونده را نداشتند.
سازمان "دیده‌بان حقوق بشر" می‌گوید یک زندانی سابق زندان کارون که مته‌مان در آن‌جا نگهداری می‌شوند، گفت که او در زمان بازداشت با ۲ تن از زندانیان هم‌بند بوده است. محکومان به این زندانی سابق که نامش فاش نشده، گفته‌اد که ماموران بار‌ها آن‌ها را با چشم‌بند به تخت بسته و با کابل شلاق زدند.
حسیبه حاج صحراوی، رئیس بخش خاورمیانه سازمان "عفو بین‌الملل" نیز با اعتراض به حکم صادره گفت: "به متهمان باید فرصت دفاع درست در دادگاهی عادلانه داده شود. هرچیز به غیر از این این ریسک و احتمال قوی را بالا می‌برد که آن‌ها به اتهام جرمی که مرتکب نشدند، مجازات شوند."
این چهار محکوم به اعدام غازی عباسی متولد (۱۳۶۱)، عبدالرضا امیرخنافره متولد (۱۳۶۶)، عبدالامیر مجدمی (متولد ۱۳۵۹) و جاسم مقدم پیام (متولد ۱۳۶۴ (نام دارند. آن‌ها به اتهام "محاربه"، "مفسد فی‌الارض" شناخته شده و به اعدام محکوم شدند.
مادران این چهار محکوم به اعدام روز پنجشنبه (۳ مردادماه) با انتشار نامه‌ای از همه مردم جهان خواسته بودند تا هرکاری می‌توانند انجام دهند تا فرزندان آن‌ها اعدام نشوند.
این مادران نوشته‌اند که ماموران اطلاعاتی، چهار سال قبل پس از شبیخون به خانه‌های آن‌ها در شادگان، سر این جوانان را در کیسه کرده و آن‌ها را با خود به جای نامعلومی بردند و "در اداره اطلاعات اهواز زیر شدید‌ترین شکنجه‌های جسمی و روحی مجبور به قبول نکرده‌هایی کردند که از جانب ماموران مهندسی، و به زبان غیرمادری نوشته شده بود."
مادران چهار جوان یاد شده تصریح کرده‌اند که تنها فعالیت فرزندانشان، مشارکت در شب‌های شعر و ادب و پاسداری از زبان عربی به عنوان زبان مادری بوده است: "پوشیده نیست که فرزندان جوانمان در راه چوبه دار و آویزان شدن از جرثقیل کشوری هستند که در جهان پس از چین رتبه دوم را در اجرای احکام اعدام دارد."

کانادا ادامه حبس آیت الله بروجردی را محکوم کرد







 آندره بنت، نماینده رسمی کانادا در امور مذهبی، امروز بیانیه زیر را انتشار داده است:
کانادا به شدت ادامه حبس آیت الله العظمی حسین کاظمینی بروجردی، پیشوای روحانی شیعه را توسط رژیم ایران محکوم می‌نماید. بر اساس گزارش‌های رسیده آیت الله بروجردی در طی ۷ سال حبس در زندان اوین تهران مورد شکنجه قرار گرفته است. چرا که وی منتقد سرسخت روند فاجعه بار نقض حقوق بشر توسط رژیم ایران می‌باشد. آیت الله بروجردی در میان تعداد بی‌شمار ایرانیانی قرار دارد که به دلایل سیاسی زندانی شده‌اند.
ما خواهان آن هستیم که تدابیری برای درمان پزشکی فوری آیت الله بروجردی برقرار سازند و او را هر چه سریع‌تر آزاد نمایند. ادامه حبس منتقدینی همچون آیت الله بروجردی که به نکوهش حکومت دیکتاتوری مذهبی آخوندهای واپسگرا و مرتجع می‌پردازند، ثابت می‌کند که حکومت خامنه‌ای در بی‌اعتنایی به آزادی مذهبی و حقوق بشر گستاخ شده است. کانادا رژیم ایران را فرا می‌خواند که به تعهدات بین المللی خود پایبند باشد و بازداشت و حبس غیر قانونی مخالفین دگراندیش و اعضای جامعه اقلیت‌های مذهبی را متوقف سازد.
کانادا در کنار ایرانیانی که شجاعانه در برابر نقض نگران کننده حقوق بشر بی‌پرده سخن می‌گویند و از آزادی مذهبی دفاع می‌کنند، ایستاده است.

منیژه نصراللهی از زندان آزاد شد







منیژه نصراللهی پس از طی کردن حدود سه سال و نیم زندان امروز از زندان اوین آزاد شد.
بنا به گزارش تارنمای جرس، وی پس از طی کردن حدود سه سال و نیم حبس، امروز از زندان اوین آزاد شد.
منیژه نصراللهی به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکیلات بهایی به سه سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.
وی روز هشتم اسفندماه ۱۳۸۸ برای اجرای حکم به زندان سمنان فراخوانده شد اما پس از مدتی از زندان سمنان به زندان اوین تهران تبعید شد.
منیژه نصرالهی ساکن شهر سمنان است و به همین دلیل خانواده او مجبور بودند در تمام این مدت برای ملاقات از سمنان به تهران بیایند.

آیا فریاد رسی هست؟! / میترا پورشجری








برای کدامین گوش، چشم و دست
خبرگزاری هرانا - میترا پورشجری دختر وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری طی نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته می‌گوید: "نظامی که بی‌اعتنا به تمام موازین انسانی، این بار در غالب سیاستی جدید و عملی، دست به حذف فیزیکی و خود به خودی زندانیان سیاسی در درون سیاهچاله‌های خود زده است."
متن کامل این نامه را در زیر می‌خوانید:
اکنون که دست به قلم برده‌ام، نمی‌دانم ابتدا و انت‌ها و امتداد درد‌ها را چطور در این دل نوشته جای دهم! درد‌ها و فریادهایی که وجه مشترک خیلی از ماست؛ مایی که عزیزان و هم میهنانمان در سرزمین دربند ایران در فجیع‌ترین شرایط بی‌فریادرسی کارگشا، کالبد و روانشان تکه تکه می‌شود و فریاد عزیزانشان از مرزهایِ محصور تا تبعیدِ نفس گیر به جایی نمی‌رسد! آیا باید از کار و کنش خویش گله‌مند باشیم؟ چه راهکاری برای حفظ جان جگرگوشه‌هایمان در زندان‌های ایرانی داریم که به جزیره متروک آدم خوار‌ها بدل شده است؟!...
* * *
از سویی اندک اخبار درز بیرون یافته از زندان بزرگ ایران و تک تک زندان‌های ریز و درشت دیگر –که حکم یک از هزاران فاجعه‌ای است که از فضای سراسر سانسور آن سامان به بیرون می‌آید- حاکی از روز به روز بد‌تر شدن اوضاع انسانی دارد.
از داخل زندان‌های ایران: وضعیت حسین رونقی نگران کننده است، آرش صادقی با اعتصاب غذایش معلوم نسیت جه حالی دارد، احمد عسگری با اتهامات دروغ جانش در خطر است، رضا شهابی در شرایط نامساعدی است، رگهای قلب محمدرضا پورشجری تا گرفتگی کامل و قطع شریان حیات پیش می‌رود و... مشکلات زندانیان سیاسی از قبیل بیماری و وخامت وضع جسمی و روحی از مرز نگران کننده یودن هم گذشته است...
از دیگر سو از زندان بزرگی بنام ایران: تنگناهای اقتصادی و اجتماعی مردم هر روز بیشتر و گسترده‌تر از تمام تاریخ ایران شده است و به آخرین و مدرن‌ترین ورژن!! خود رسیده است. ظلم و جنایت و بی‌عدالتی سر به فلک کشیده و برای بحث در کوچک‌ترین مورد آن سال‌ها باید نشست و نوشت و افسوس خورد که چطور این تنها گوهر هر آدمی -که جانش هست- اینگونه لگدمال و سلاخی و تباهِ رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی شده است.
نظامی که بی‌اعتنا به تمام موازین انسانی، این بار در غالب سیاستی جدید و عملی، دست به حذف فیزیکی و خود به خودی زندانیان سیاسی در درون سیاهچاله‌های خود زده است. از این نظر می‌گویم جدید و عملی که با توجه به تمام تلاش‌ها و فشارهای مراکز بین المللی حقوق بشر، برای بهبود شرایط غیر قابل تحمل و کشنده زندانیان سیاسی، حاکمان ایران در ‌‌نهایت خونسردی و خودسری و بی‌اعتنایی، نه تنها اقدامی در جهت بهبود وضعیت موجود انجام نداده‌اند، بلکه هر روز شاهد افزوده شدن افرادی جدید به لیست بلند بالای مبارزانی هستیم که شاید همین لحظه از دستشان بدهیم؛ ستار بهشتی‌ها و زهرا کاظمی‌ها و افشین اسانلوهای دیگری که در سرزمین دربند ایران به دست این رژیم انسان سوز ِ انسانیت کش پَرپَر می‌شوند.
انسانهایی که به واسطه اتهامات واهی و ساختگی -که‌زاده روح استبدادی سردمداران حکومت اسلامی است و تنها برای بقای ایدئولوژی مخرب و پیگری سیاست ارعابشان تنظیم شده است- ماه‌ها و سال‌ها زندانی و بعضا «به مرگ محکوم شده‌اند. شرایط و محل نگهداری آن‌ها هم به حیوانی‌ترین و توهین آمیز‌ترین درجه خود رسیده است.
برای نمونه، پدرم –محمدرضا پورشجری- زندانی سیاسی دربند در زندان ندامتگاه مرکزی کرج را مثال می‌زنم که خود شاهد آن هستم؛ کسی که به جرم وبلاگ نویسی و تنها برای درج عقاید شخصی خود به زندان افتاده است، البته اگر بشود واژه» زندان «را در مورد آن مکان بکار برد؛ چون در ذهن همه زندان مکانی است بسته با امکاناتی حداقلی و اولیه برای گذراندن دوران محکومیت! و این زندان در داخل ایران تبدیل به» فاضلابی «برای نگه داری عزیزانمان شده است.
پدرم و دیگر زندانیان این زندان باید ماهانه ٧۵ هزار تومان برای تخت و ٣۵ هزار تومان بابت شستشو و وسایل شوینده خود بپردازند وگرنه باید در سالن و در میان فاضلابی که به دلیل خرابی لوله‌ها به بیرون سرازیر شده، شب‌های طاقت فرسا را به صبح برسانند و تمام تعمیرات و سرمایش و گرمایش اتاق‌ها به عهده خود زندانیان و با هزینه شخصی آنهاست.
نیز به تازگی و به بهانه پیدا کردن گوشی موبایل و در واقع برای برهم زدن اندک آرامش آن‌ها هفته‌ای دو مرتبه به اتاق‌ها حمله ور می‌شوند و تمام اندک وسایل آن‌ها را زیر پا له می‌کنند و با این کار علاوه بر ایجاد تنش روانی، خسارت مالی فراوانی به آن‌ها می‌زنند.
١٠ ماه است که پدرم نیاز اورژانسی به عمل قلب دارد و به تازگی مشکل ورم پروستات او هم مزید بر علت شده و با توجه به تایید پزشکان، پرونده او تا رسیدن به دادستان پیگیری می‌شود اما پس از آن به طور عمدی و اتوماتیک از آن مرحله به بعد قطع شده و کاملا نادیده گرفته و بی‌جواب گذاشته می‌شود و این درحالی است که این روز‌ها شاهد موارد بسیار نگران کننده و متعددی از بی‌توجهی به معالجه و درمان زندانیان سیاسی هستیم...
این چند مورد کوچک را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه خواهیم رسید که این‌ها همه به معنی از بین بردن عمدی و آرام زندانیان سیاسی با توجیه پزشکی "مرگ طبیعی" است!...
* * *
حتم دارم که ستم و بیداد نمی‌ماند و داد و حق پیروز خواهد شد؛ کما اینکه دیکتاتورهای دیگر تاریخ هم نتوانستند ظلم خود را پابرجا نگه دارند و چه به جبر تاریخ و چه حرکت‌های آزادی خواهانه و دادگسترانه، ریشه آن‌ها خشکیده شد. در مورد جمهوری جنایت پیشه اسلامی هم چنان که پدرم در دادگاهش خطاب به قاضی گفت:» پس از قذافی و بقیه دیکتاتورهای خاورمیانه نوبت آنان است «تاریخ تکرار خواهد شد. اما روی سخنم با کنشگران دلسوزی است که آرمانی جز انسانیت ندارند، اینکه تاریخ ستمکاری ستمگران ایران زود‌تر به پایان رسد و جان‌های کمتری مثله و سلاخی شود، کاملا دست مبارزان آزادی و مدافعان انسانیت است؛ بایستی برای نجات زندگی همه زندانیان باور و اندیشه، فارغ از هر تفکر و بینش شخصی، کم کاری‌ها را کنار گذاشت و کاری عملی کرد.
میترا پورشجری
۳ مرداد ۱۳۹۲