۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

ستاره داوری، فعال سابق دانشجویی بازداشت شد






ستاره داوری، فعال سابق دانشجویی و عضو شورای مرکزی تشکل‌ اصلاح‌طلب دانشگاه قزوین، سه شنبه ۱۶ اردیبهشت، توسط نیروهای امنیتی در منزل خانواده‌اش در تهران بازداشت شده است.
یک منبع نزدیک به خانواده وی که خواست نامش فاش نشود، در گفت‌وگو با «زمانه» اعلام کرد که از محل نگهداری و علت بازداشت این فعال دانشجویی، اطلاعی در دست نیست.
این منبع افزود که  خانواده ستاره داوری در طی این چند روز بارها به مراجع قانونی مراجعه  کرده‌اند، اما تاکنون پاسخی به آن‌ها داده نشده است.

بیش از ۶ هزار کارگر در استان قزوین تا ۶۲ ماه دستمزد طلبکار‌اند





عضو کانون شوراهای کار استان قزوین گفت: ۶ هزار و ۳۴ کارگر رسمی و قراردادی در استان قزوین از یک تا ۶۲ ماه مطالبات مزدی طلبکار هستند.
به گزارش ایلنا، «محمد امانی» بابیان اینکه کارگران مورد نظر در ۴۹ واحد صنعتی مستقر در استان قزوین مشغول کار هستند، افزود: از این تعداد، ۱۱۱۲ کارگر دارای قرارداد کار رسمی و ۴۹۲۲ کارگر دیگر دارای قرارداد کار موقت هستند.
وی همچنین از تعطیلی ۷ واحد صنعتی تا پایان سال ۹۲ خبر داد و مدعی شد: در این کارخانه‌ها تا ۱۱۰ کارگر مشغول به کار بوده‌اند که از سرنوشت آنها اطلاع دقیقی دردست نیست.
وی با اشاره به اینکه مبنای این آمار از گزارش‌های رسیده به کانون هماهنگی شوراهای کار اسلامی کار استان قزوین است، یادآور شد: از آنجا که برخی واحدهای تولیدی مانند کارگاه‌های کوچک از محدوده فعالیت‌های این صنفی خارج هستند این احتمال وجود دارد که تعداد کارگران اخراجی بیشتر باشد.
این مقام کارگری درخصوص بیمه بیکاری کارگران واحدهای تعطیل شده گفت: روال قانونی پرداخت بیمه بیکاری به نحوی است که فقط در صورت اعلام انحلال واحد صنعتی و کارخانه به کارگران بیکار شده بیمه بیکاری تعلق می‌گیرد اما اکثر این واحد‌ها هنوز اعلام انحلال نکرده‌اند و کارگران نمی‌توانند از بیمه بیکاری استفاده کنند.

ممانعت ماموران امنیتی از انتقال میرحسین موسوی به بیمارستان





نزدیک به دو هفته از انتقال میرحسین موسوی از بیمارستان به حصر خانگی می گذرد و نه تنها خبری از عملیاتی شدن وعده های مسئولان امنیتی برای ادامه درمان وی نیست که گزارش ها حاکی از آن است که فرایند درمان نخست وزیر دوران دفاع مقدس کاملا متوقف شده است.
در شرایطی که عدم درمان کامل میرحسین موسوی با توجه به شرایط جسمی وی بسیار خطرناک و نگران کننده است، یکی از پزشکان معالج میرحسین در گفتگو با کلمه از ادامه این وضعیت ابراز نگرانی کرده و می‌گوید شیوه ی درمان مشکل میرحسین موسوی کاملاً روشن است و همانطور که به آقایان هم گفته شده، اگر بخواهند براحتی می شود ایشان را درمان کرد اما اگر اراده بر این باشد که درمان نشوند من دیگر نمی دانم.
نگرانی پزشک میرحسین موسوی از آن است که این بار هم مانند دفعه ی قبل به ادامه ی درمان بی توجهی شود و اراده بر عدم پیگیری درمان باشد. چند ماه پیش از این نیز پزشکان هشدار داده بودند که پس از استنت گذاری روند درمانی باید طی شود که با بی توجهی ماموران، وضعیت میرحسین رو به وخامت گذاشته شد.
پزشک میرحسین می گوید که ارتباط با ماموران کاملا یک طرفه است و هیچ دسترسی و راه تماسی با ماموران ندارند تا از وضعیت اون مطلع شوند.

سایت روزنامه قانون هم فیلتر شد





مدیرعامل مجموعه مرکز و هنر سپیده قانون، گفت: سایت قانون نیز پس از توقیف روزنامه به حالت فیلتر در آمد.
علیرضا نیکویی روز شنبه در گفت وگو با ایرنا، گفت: در نامه ای که از سوی دادستانی به شرکت تبیان که نگه دارنده سرویس سایت ما بوده ارسال شده است سایت ما از دسترس خارج شده است.
وی ادامه داد: پس از توقیف روزنامه قانون همکاران ما در سایت مشغول به ادامه فعالیت خود بودند که متاسفانه این سایت نیز از ساعاتی پیش از دسترس علاقه مندان خارج شد.
مدیرعامل مجموعه مرکز و هنر سپیده قانون، امیدوارم بتوانیم پس از ارسال احضاریه مشکلات به وجود آمده را رفع کنیم و مجدد فعالیت خود را از سربگیریم.


روزنامه قانون روز چهارشنبه به اتهام نشر اکاذیب توقیف شد.

آیت مهرعلی‌بیگلو وارد ۲۶مین روز اعتصاب غذا شد










وضعیت وی نگران کننده گزارش می‌شود

 آیت مهرعلی‌بیگلو، فعال سیاسی آذربایجانی محبوس در زندان مرکزی تبریز وارد ۲۶مین روز اعتصاب غذای خود شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آیت مهرعلی‌بیگلو، از روز سه‌شنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۳۹۳ در اعتراض به تهدید، احضار و دستگیری اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی و نیز آزار و اذیت مضاعف آنان از جمله تبعید زندانیان سیاسی، عدم موافقت با انتقال زندانیان سیاسی به شهر محل سکونتشان، تفتیش منازل زندانیان به طرزی خشن و ایجاد رعب و وحشت در منازل آنان و نیز عدم اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده است.
برادر این زندانی سیاسی به گزارشگر هرانا گفت: «یکی از خواسته‌های آیت مهرعلی‌بیگلو این است که به زندان جلفا محل سکونت خود منتقل شود.»
وی همچنین در ادامه سخنانش گفت: «هم اکنون چندین تن از زندانیان سیاسی زندان مرکزی تبریز در حمایت از خواسته‌های آیت، دست به اعتصاب غذا زده‌اند.»
این زندانی سیاسی که اکنون در بند مالی زندان تبریز محبوس است از مشکلات معده رنج می‌برد و اعتصاب غذای ۲۶ روزه شرایط جسمی وی را در وضعیت نگران کننده‌ای قرار داده است.
گفتنی است، محمود فضلی، شهرام رادمهر، آیت مهرعلی بیگلو (یوروش)، لطیف حسنی و بهبود قلیزاده ۵ عضو کمیتهٔ مرکزی «یئنی‌گاموح» در ماه‌های پایانی سال ۹۱ توسط ماموران امنیتی بازداشت شده و متعاقباً هر یک به ۹ سال حبس تعزیری محکوم شدند. این فعالین آذربایجانی پس از یک دورهٔ چند ماهه تبعید به زندان رجایی‌شهر کرج هم اکنون در زندان مرکزی تبریز به سر می‌برند.

نماینده کارگران «ایران شرق» اخراج شد





نماینده صنفی کارگران کارخانه «ایران شرق» به دلیل پیگیری مطالبات صنفی همکارانش پس از ۱۰ سال فعالیت شورایی اخراج شد.
«حسن توزنجبانی» درباره دلایل اخراج خود به ایلنا گفت: عدم تمدید قرارداد من به عنوان رئیس شورای اسلامی کارگران کارخانه ایران شرق پس از آن صورت گرفت که کارفرما کارخانه با پی گیری‌های این نهاد صنفی مخالفت می‌کرد.
این کارگر قرار دادی بابیان اینکه از مجموع ۱۵ سال حضورش در کارخانه ایران شرق به مدت ۱۰ سال فعالیت شورایی داشته است، ادامه داد: مدیریت جدید که از حدود ۶ ماه پیش در کارخانه مستقر شده است در روز ۱۵ اردیبهشت ماه به بهانه اتمام اعتبار قراداد کار من از تمدید آن خودداری کرد.
این فعال کارگری که سابقه حضور در هیئت‌های تشخیص و حل اختلاف ادارات کار نیشابور را نیز دارد در خصوص وضعیت کارگران کارخانه ایران شرق مدعی شد: مدیریت قبلی حدود یک دهه کارخانه را اداره کرد و در تمام این مدت نه کارگران و نه نهاد صنفی آن‌ها هیچ مشکلی نداشتتند، اما از حدودا شش ماه قبل مشکلاتی در راه پیگیری مطالبات صنفی کارگران این کارخانه آغاز شده است.
به گفته تور زنجبانی در حال حاضر حدود ۶۰۰ کارگر کارخانه ایران شرق با نوشتن طوماری مخالفت خود را در زمینه اخراج وی اعلام کرده و خواستار بازگشت بکار اوشده‌اند.
وی بابیان اینکه تمامی فعالیت‌های وی در شورای اسلامی کار کارخانه ایران شرق جنبه صنفی و قانونی داشته است، افزود: از آنجا که معتقدم تمامی کارهای من در جهت بهبود وضعیت کارخانه بوده است خواهان بازگشت به کار خود هستم.

حمله «نیروهای خودسر» به یک کنسرت موسیقی سنتی در یزد





عداه‌ای که رسانه‌های ایران از آن‌ها با نام «نیروهای خودسر» یاد کرده‌اند، در استان یزد با اخلال در کنسرت وحید تاج، خواننده موسیقی سنتی، برای دو شب متوالی مانع حضور او در صحنه شدند در حالی که مقامات فرهنگی و سیاسی یزد نیز نظاره‌گر این رویداد بودند.
بنا به گزارش ایسنا، این خبرگزاری روز شنبه، ۲۰ اردیبهشت گفت‌وگویی را با وحید تاج منتشر کرد که در آن جزییات هجوم افراد مهاجم به کنسرت او بیان شده است.
به گفته آقای تاج، در شب نخست این کنسرت که قرار بود پنج‌شنبه برگزار شود، عده‌ای کمتر از ۵۰ نفر با تجمع در ورودی سالن و «ایجاد رعب و وحشت»، مانع ورود مخاطبان کنسرت به سالن شدند.
وی سپس از حضور معاون هنری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد و مقامات سیاسی این استان، مانند فرماندار یزد، سخن می‌گوید که باعث شده است در سالن با «سه ساعت تاخیر» باز شود، اما با این وجود باز هم این خواننده امکان حضور در صحنه را پیدا نکرده است تا در ‌‌‌‌نهایت کنسرت بدون خواننده برگزار شود.
به گفته وی، این اتفاق در دومین شب برگزاری کنسرت نیز رخ داده است تا خواننده به جای حضور در صحنه به میان تماشاچیان برود و «اشک‌آلود به تماشای کنسرت خود» بنشیند.
فشارهای گروه موسوم به «لباس‌شخصی‌ها» و اعتراضات آنان چندی پیش منجر به لغو کنسرت‌ گروه موسیقی سنتی «سایه» و کنسرت پاپ مجید خراط‌ها در شهر آبادان شد در حالی که قبل از آن علی جنتی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت روحانی از مقابله با گروه‌های فشار سخن گفته بود که علیه فعالیت‌ها و آثار فرهنگی و هنری اقدام می‌کنند.
در گزارش ایسنا از عاملان هجوم به کنسرت آقای تاج به عنوان «نیروهای خودسر» نام برده شده است، اصطلاحی که به آن دسته از نیروهای حامی حکومت اشاره دارد که هیچ مقامی مسئولیت اقدامات آن‌ها را نمی‌پذیرد.
ایسنا می‌نویسد که معاون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد به وحید تاج گفته است، پیامکی در شهر پخش شده که در آن از آقای تاج به خاطر اجرای قطعه «همراه شو عزیز» به عنوان «خواننده فتنه ۸۸» نام برده شده است.
«فتنه» اصطلاحی است که حامیان حکومت ایران برای توصیف اعتراضات سال ۱۳۸۸ به کار می‌برند، اما وحید تاج می‌گوید که «قطعه همراه شو عزیز» را قبل از اعتراضات اجرا کرده است.
آقای تاج می‌گوید که در این دو شب اجرای کنسرت یک بار موفق شده به روی صحنه برود و به تشویق تماشاچیان پاسخ بگوید، بدون آنکه بتواند برنامه خود را اجرا کند.

کاوه دارالشفاء از زندان آزاد شد





کاوه دارالشفاء برادر زندانی سیاسی یاشار دارالشفاء که در پی حوادث پنج‌شنبه سیاه اوین بازداشت شده بود آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، درپی حوادث ۲۸ فروردین ماه بند ۳۵۰ اوین (پنج‌شنبه سیاه) و ضرب و شتم زندانیان سیاسی و انتقال ایشان به سلول انفرادی، کاوه دارالشفاء برادر یکی از زندانیان سیاسی بند مزبور به نام یاشار دارالشفاء در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه بازداشت و تا ساعاتی پیش را در بند ۲۰۹ اوین بسر برد.
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود خبر از آزادی وی در ساعاتی پیش را داد.
گفتنی است، بازداشت وی در حالی اتفاق افتاده بود که خانواده زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که در حوادث روز پنج شنبه آخر فروردین ماه آسیب دیده بودند، در اعتراض به ضرب و شتم و انتقال تعدادی از زندانیان به سلول انفرادی تجمعاتی را مقابل نهاد ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و دادستانی تهران برگزار کرده و قصد برگزاری مجدد تجمع در برابر دادستانی تهران به منظور پیگیری مطالباتشان را داشتند که با مراجعه ماموران امنیتی به منزل تنی چند از خانواده‌ها و تماس تلفنی با دیگر خانواده‌ها، این تجمع لغو شد.

اعدام ۱۱ زندانی در زندان قزل‌حصار










یازده زندانی دیگر در هفته جاری اعدام می‌شوند

آخرین روز فروردین ماه سال جاری ۱۱ زندانی با اتهام مواد مخدر در زندان قزل‌حصار کرج اعدام شدند و ۱۱ زندانی دیگر نیز در روزهای پیش رو اعدام می‌شوند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز یک‌شنبه ۳۱ فروردین ماه سال جاری ۱۱ زندانی متهم به قاچاق مواد مخدر از واحد ۲ زندان قزل‌حصار کرج در این زندان از طریق چوبه دار اعدام شدند.
این درحالی است که رسانه‌های رسمی ایران و تارنمای قوه قضائیه کرج در این مورد سکوت کامل اختیار کردند.
گفتنی است، یکی از این زندانیان بنام رسول طالبی که قبل از اعدام تقاضای ملاقات با همسر بیمار خود را داشته و با مخالفت مسئولین روبرو می‌شود پیش از اجرای حکم مقاومت کرده و بشدت مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد.
همچنین روز پنج‌شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴ زندانی از واحد ۲ زندان قزل‌حصار کرج به سلول انفرادی منتقل شدند تا حکم اعدام در مورد ۱۱ تن از ایشان به مورد اجرا در آید.
فخر الدین بشارتی و علی قبادی نام دوتن از زندانیانی است که جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شدند.
یکی از زندانیان زندان قزل‌حصار در این‌خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «زندان قزل‌حصار فقط ۱۱ جایگاه برای اعدام با طناب دار دارد ولی مسئولین همیشه چند نفر را اضافه به انفرادی می‌برند و پس از اعدام ۱۱ نفر ایشان را مجددا به بند برمیگردانند.»

تهدید خانواده زندانیان مبنی بر عدم ملاقات با هیئت اروپایی





خانواده زندانیان سیاسی برای جلوگیری از ملاقات آن‌ها با هیئت اتحادیه اروپا در خصوص حوادث بند ۳۵۰، از سوی وزارت اطلاعات مورد تهدید قرار گرفتند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی احتمال تعیین هییتی از سوی اتحادیه اروپا به منظور بررسی ابعاد حادثه حمله به بند ۳۵۰ زندان اوین در روز پنج شنبه سیاه (۲۸ فروردین ماه) وزارت اطلاعات طی تماسهای تلفنی با خانواده‌های زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین آن‌ها را از ملاقات با خانم کا‌ترین اشتون یا هیئت نمایندگی فرستاده ایشان برحذر داشته و به آن‌ها اخطار داده‌اند این ملاقات‌ها مصداق اقدام علیه امنیت ملی است و در صورت انجام ملاقات بازداشت خواهید شد.
نمونه‌ای از این تهدید‌ها تماس تلفنی اقای علوی سربازجوی وزارت اطلاعات با خانواده غلامرضا خسروی است که طی این تماس‌ها برادر و همسر ایشان در مورد هرگونه دیدار و حتی تماس تلفنی با هییت نمایندگی اتحادیه اروپا مورد تهدید قرار گرفتند.

نامه منتشر نشده از مهدی اسلامیان





مهدی اسلامیان یکی از زندانیان اعدام شده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ که به همراه فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدری و شیرین علم هولی اعدام شد، به اتهام کمک مالی ۲۰۰ هزار تومانی به برادرش در فروردین ماه ۱۳۸۷ بازداشت و به اعدام محکوم شد.
وی پیش از دستگیری راننده تاکسی بود و هیچ‌گونه فعالیت سیاسی قبل از بازداشت انجام نداده بود و تنها جرمی که به وی منتسب شد کمک مالی به قصد فراری دادن برادرش محسن اسلامیان بود.
محسن اسلامیان که به بمب گذاری در حسینیه رهپویان شیراز متهم بود در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ اعدام شد.
اینک متن نامه‌ای منتشر نشده از مهدی اسلامیان را در زیر می‌خوانید:
این متن در تاریخ ۶/۲/۱۳۸۹ تنظیم شده است و برای کلیه مدافعان حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشر نوشته و گفته خواهد شد و تقاضامندم این متن به تمام زبانهای دنیا و برای تمام مردمان دنیا بازگو شود.
آرزو کردم که‌ای کاش خدا بودم. خدا بودم تا صبرم کمتر بود و نمی‌گذاشتم کسانی سنگدل، قلب کوچک و مهربان مادران و فرزندان را می‌شکافتند و روی آن می‌نوشتند که ما نماینده خداییم…. آنهایی که انسان نمایند و بویی از انسانیت نبردند.
آنهایی که چهره کریه و سیاه خود را پشت نقاب انسانیت و دین پنهان کرده‌اند و با یک قلم حکم زندگی و زنده و مردن جوانان این مرز و بوم را رقم می‌زنند و خون شهدای ۸ سال دفاع مقدس را پایمال می‌کنند.
خدا کجاست تا ببیند این سایه‌های دار را که بر کلبه نرم و آرام زندگی کودکان سیطره انداخته‌اند و در کمین بزرگ شدن قد‌ها و گردنهای آنهاست تا نمای نابودی و مرگ و ترس را به جهانیان نشان دهند و قبرهایی که از روز اول تولد نوزادان کنده شده است تا به روزشان آن‌ها را دفن کنند تا بار دیگر بگویند زندگی و زنده بودن را که خدا گفته است رویایی بیش نیست.
آنهایی که دم از انسان بودن می‌زنند خود پیش گفتار مرگند و خود تباهی و جدایی انسان… نند.
دینی که خدا وعدهٔ بهش را به انسان‌ها داده است اما این‌ها خود را مالک بهشت می‌دانند. ولی سارقان جهنمند. آیا خدا عقل و هوش و ذکاوت را به ما نداده است تا خوب و بد را از هم تشخیص دهیم و راه درست زندگی را انتخاب کنیم و ما باید بدانیم که آیا حق زندگی داریم یا نداریم.
آیا ما معنی زنده و زندگی را می‌دانیم. آیا فرق زنده و مرده را می‌دانیم. آیا اجازه داریم که فرق زنده و مردن را بدانیم. آیا حق انتخاب را داریم.
آیا حق این را داریم که از نعمت‌های خدادادی استفاده کنیم؟ حق ما از زندگی این است؟ فقر و فحشا و زندان و آخر هم مرگ؟ این است نعمت خداوند؟ آیا در کنار این همه زجر می‌توان دین و اصل خدا را شناخت؟ زجری که متولیان آن حاکمان امروزیند. حاکمانی که نقاب زیبای دین و دیانت را بر چهره دارند. و به دنبال اهداف شوم و نفرت انگیز خودند.
آیا ما این حق را نداریم تا الطاف زیبای خدا را بشناسیم؟ آیا ما این حق را نداریم که دنباله رو اهداف پیامبران و امامان خود باشیم؟ آیا قیام امام حسین و امامان قیام ظلم بر ظلم بود؟ کسانی که به خاطر اهداف شوم و از قبل طراحی شده، جوانان و روشنفکرما رو به پای چوبه دار می‌برند تا زیباییهای خداوندی را همراه خود به گور ببرند بندگان خدا نیستند کسانی که به خاطر بهتر شدن وضعیت زندگی مردم عزیز کشورمان نظریه می‌دهند و با سناریوهای شوم مبارزه می‌کنند حقشان قل و زنجیر و زندان است؟
مگر مبارزه با فساد و تباهی مبارزه با دروغ و نیرنگ، مبارزه با خداست؟ خدا جز پرستیدن و یکتا پرستی، انسانیت و نیکی به همدیگر کردن چه چیزی می‌خواهد. آیا این را می‌خواهد که برای چرخاندن چرخ زندگی تن فروشی کرد یا دزدی کرد یا هزار موارد فساد دیگر؟ آیا شما واقعا خدا را شناخته‌اید که دم از خدا و دین مبین اسلام می‌زنید.
آیا دین عزیزمان این را می‌گوید آیا شما گذاشته‌اید تا مردم ایران در برابر دین خدا سر تسلیم و تعظیم فرود آوردند.
من هم یکی از آنانم که به خاطر برادر بودنم و مهر و عاطفه و غریزه سالیان سال است که در سیاه چالهای شما محبوسم و بدون هیچ دشمنی با خدا و دین اسلام و کشور عزیزمان در برابر چوبه دارایستاده‌ام.
من هم یکی از جوانان این مرز و بوم که متهم به انسانیتم و فدای یک سناریو و پازل کثیف بعضی اشخاص سیاه دل و کریه هستم که می‌خواهند بدون هیچ دلیل و مدرکی با کشتن من دشمنی دیرینه خود را با مردم این مرز و بوم و دنیا بیشتر کنند و دشمنی خود را به پای ایران عزیز بگذارند.
آیا کمک مالی ناچیز آن هم به برادر کوچک‌تر از خودم محاربه است؟ آیا شما تعریف محارب را می‌دانید؟ کمک ۲۰۰ هزار تومانی به برادر کوچک‌تر از خودم محاربه است.
اگر قرار است هر کس به برادر خود کمک مالی ناچیز کرده باشد پس تمام مردم ایران محاربند.
من در همین جا کلیه مدافعین حقوق بشر در تمام دنیا و ایران، سازمان حقوق بشر، سازمان عفو بین المللی و کلیه وکلای داخلی و خارجی و بخصوص مردم ایران به عنوان وکیل مدافع تقاضا مندم از کلیه مسئولین بخواهند برای روشن شدن موضوع یک دادگاه کاملا علنی با حضور وکلای مدافع داخلی و خارجی، مدافعان حقوق بشر با سند تا موضوع اصلی پرونده را مشخص و خواستار عدالت واقعی شوند تا حق و حقیقت روشن شود.

1

2
3

رنجنامه کبری حیدری مادر زندانی اهل‌سنت محکوم به اعدام





مادر عبدالرحمن سنگانی زندانی معلول اهل سنت که به اعدام محکوم شده است طی نامه‌ای می‌نویسد: «حال من به عنوان یک مادر داغ دیده از سازمانهای بین المللی و حقوق بشری خواستارم بیشتر به چنین پرونده‌هایی رسیدگی کنند تا نگذارند این طوری جوانان این مملکت را به دار آویزان کنند و کسی هم خبردار نشود و زیر سوال نروند.»
متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
بسم الله الرحمن ارحیم
رنج نامه مادر عبدالرحمن سنگانی زندانی عقیدتی اهل سنت محکوم به اعدام
عبدالرحمن سنگانی فرزند حیدر متولد ۱۳۵۷ساکن شهرستان تایباد متاهل دارای یک دختر ۴ ساله
من مادر عبدالرحمن می‌خواهم رنج نامه ۵ ساله‌ام را با شرح پرونده پسرم که به اعدام محکوم شده برای تمام دنیا بیان کنم، عبدالرحمن را با سختی و خون جگر بزرگ کردم و ما خانواده‌ای مذهبی هستیم، فرزندم از سال ۱۳۷۵ در مسجد مکی زاهدان شروع به طلب علم شرعی کرد و بعد از یک سال تحصیل برای ادامه طلبگی خود به پاکستان شهر کراچی هجرت کرد و در جامعه فاروقیه مشغول طلب علم شرعی شد و طی تحصیل چندین بار برای دیدن خانواده‌اش به ایران برمی گشت و دل ما را خوشحال می‌کرد تا اینکه در سال ۸۳ وقتی برای دیدن عزیزانش برگشت دستگیرش کردند و از مشهد به اطلاعات ۲۰۹ تهران منتقل کردند و آنجا به شدت مورد شکنجه‌های جسمی، روحی و روانی قرار می‌گیرد و با فشارهایی که به او وارد می‌کنند اعترافاتی اجباری بدون هیچ مدرک و ادله ایی از پسرم می‌گیرند.
این قربانی سیاست شوم در تاریخ ۵/۲/۸۳ دستگیر شد و بعد از تحمل ۱۵ ماه انفرادی در ۲۰۹ با قرار وثیقه ۵۰ میلیونی آزادش کردند و اطلاعات چندبار به من زنگ زد و بازجویش به من می‌گفت که پسرم جرمی مرتکب نشده و او نیز بعد از مدت کوتاهی از آزادیش ازدواج کرد که بعد از ۱ سال و چند ماه از آزادیش در یک تصادف ساختگی که قصد جانش را کرده بودن از قسمت چپ بدن فلج شده و به کما رفت. به طوری که الان هم کارهای روزمره‌اش را به سختی می‌تواند انجام دهد و بعد از چند سال از آزادیش در تاریخ ۳۰/۱۰/۸۸ از طرف دادگاه انقلاب تهران شعبه ۱۵ قاضی صلواتی با او تماس گرفتند و گفتند که برای دادگاهی مراجعه کنند و وقتی که به آنجا می‌رود در ۱۵ دقیقه از او چند سوال می‌پرسد بدون اینکه حق وکیل گرفتن داشته باشد و به او می‌گوید دوباره احضارت می‌کنیم تا اینکه در تاریخ ۱۰/۱۱/۸۸ دوباره به دادگاه احضارش کردند و به قول خودشان برای ابلاغ حکم تعلیقی، غافل از اینکه چه نقشه شومی برای پسرم کشیده‌اند.
وقتی وارد دادگاه می‌شود مامورین امنیتی او را بازداشت می‌کنند و با دستبند و چشم بند دوباره بعد از ۵ سال به بند ۲۰۹ انتقالش می‌دهند و به مدت ۱۸ ماه آنجا بدون هیچ توضیحی نگهداریش کردند و یک روز بازجو پرونده به ۲۰۹ می‌رود و به او حکم اعدامش را اعلام می‌کند و بعد به زندان رجایی شهر منتقل می‌شود.
حال چند سوال مهم در پرونده پسرم مطرح می‌شود که می‌خواهم آدم‌های با وجدان جواب دهند
۱- آیا اگر عبدالرحمن مرتکب جرم شده است چرا با وثیقه ۵۰ میلیونی آزادش کرده‌اند؟
۲- خانه ما تا افغانستان ۱۸ کیلومتر فاصله دارد. آیا پسرم اگر جرمی مرتکب شده بود نمی‌توانست راحت فرار کند؟
۳- به نظر شما کسی که جرمی مرتکب شده باشد تشکیل خانواده می‌دهد یا من می‌گذاشتم ازدواج کند؟
۴- آیا جای سوال نیست که ارگان امنیتی مثل اطلاعات کسی که حکمش اعدام باشد با وثیقه ۵۰ میلیونی آزاد کند و بعد از چند سال او را دستگیر و به اعدام محکوم کند؟
۵- آیا کسی که جرمی کرده باشد در حد اعدام خودش با پای خودش دادگاه می‌رود؟
و خیلی سوال‌های بی‌جواب دیگر
حال من به عنوان یک مادر داغ دیده از سازمانهای بین المللی و حقوق بشری خواستارم بیشتر به چنین پرونده‌هایی رسیدگی کنند تا نگذارند این طوری جوانان این مملکت را به دار آویزان کنند و کسی هم خبردار نشود و زیر سوال نروند.
پس خطابم مستقیما به اشخاصی همچون اقای بانکی مون، رئیس سازمان ملل و احمد شهید نماینده کمیته‌های حقوق بشر، خانم کا‌ترین اشتون و کسانی که در این زمینه راجع به پرونده ایران کار می‌کنند، این فقط نمونه کوچک از جوانان اهل سنت است که برایشان پرونده سازی شده و فردا که اعدام شود به احتمال زیاد به گروهگ جیش العدل ربط داده می‌شود که در سال ۸۹ تشکیل شده همچون ۱۶نفری که چند مدت پیش در زاهدان اعدام شده‌اند.
پس تمام تلاشتان را به کار گیرید تا نتوانند فرزند بی‌گناهم را مانند صد‌ها بی‌گناهی که اعدامشان کردن اعدام کنند
رنج نامه مادر اعدامی اهل سنت مشهد
کبری حیدری

مصادره سنگ قبر حکمت صفری توسط نیروهای اطلاعات سپاه





سنگ قبر حکمت صفری، سرباز یارسانی که بدلیل توهین به اعتقاداتش خودکشی کرد مصادره شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران اطلاعات سپاه شهر «گهواره» سنگ قبر حکمت صفری سرباز وظیفه یارسانی را مصادره کردند و اجازه ندادند سنگ قبری که خانواده این سرباز تهیه کرده بود بر مزارش قرار گیرد.
حکمت صفری روز یک‌شنبه ۱۷ فروردین ماه سال جاری درپی آزار و اذیت مذهبی مسئولان و فرماندهان پادگان (مالک اشتر) پدافند سپاه شهرستان بیجار (استان کردستان) با اسلحه سازمانی‌اش دست به خودکشی زد.
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود به گزارشگر هرانا گفت: «ماموران به خانواده گفتند به هیچ وجه اجازه استفاده از این سنگ قبر را نخواهند داشت و باید بروند سنگ قبر دیگری تهیه کنند.»