۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

ترسناک خواهیم بود، اگر... / اندیشه جعفری‬









به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن
در مورد زنان زندانی سیاسی، عقیدتی، بارهای زیادی خواندیم وشنیدیم و روایت کردیم، از علت و نحوه دستگیریشان، از روزهای بی‌خبری از وضعیتشان، از روزهای انفرادی، از نحوه نگهداری نامناسب آن‌ها درانفرادی وبند عمومی، از وثیقه گذاری وآزادی موقت تا صدور حکم ودستگیری مجددشان یا رفتن به زندان با پای خودشان، از اینکه احکام صادر شده در مورد آن‌ها چقدر ناعادلانه وبه دور از منطق وعدالت بوده است. نامه‌شان را که ازدرون بند بیرون می‌آمد منتشر می‌کردیم تا هر چه بیشتر، دیگران در جریان وضعیت آن‌ها در زندان قرار بگیرند.
اما در همین گیر ودار وقتی صحبت از خانواده آن‌ها به میان می‌آمد و شاید همسر وبچه داشتنشان، آن وقت شنیدن بعضی از اظهار نظر‌ها، خیلی سخت می‌شد: «بچه داشته؟ چند تا؟ چند سالشون بوده؟‌ای وای... بچه به این کوچیکی بدون مادر چکار می‌کنه، یعنی مسئولیت بچه‌ها افتاده گردن شوهرش؟... خب بچه می‌خواسته چکار؟...»
واین اظهار نظر‌ها، نه اظهارات بازجو یا قاضی آن‌ها یا هر نهاد حکومتی یا قضایی دیگر که اظهار نظر بعضی از افرادی بود که به دیدن خانواده آن‌ها آمده بودند وبه نوعی از دوستان مادر دربند به حساب می‌آمدند ویا حداقل کسانی بودند که داعیه اعتراض به وضعیت موجود وحمایت از او را داشتند...
وقتی این حرف‌ها واظهار نظر‌ها را می‌شنوم، به این فکر می‌کنم که آیا به کلماتی که می‌گوییم فکر می‌کنیم ویا به اینکه جریان ذهنمان، در چه چارچوب فکری ویا عقیدتی، سازنده این کلمات بوده است؟... به اینکه نهاد‌هایی که ما در آن‌ها رشد کرده و شکل گرفته‌ایم، چه همزیستی عجیبی باهم دارند... و درست در‌‌ همان زمانی که به خاطر درست پنداشتن ودفاع از عقایدمان در راستای نهاد اجتماعی که به آن احساس تعلق می‌کنیم، به وضعیت موجود معترضیم، در راستای نهاد دینی که به ما تحمیل شده و به ارث برده‌ایم و اتفاقا با نهاد حکومت، پیوند محکم وعمیقی دارد، کلماتی را در راستای ارثیه سرگیجه آورمان، بر زبان می‌رانیم.
کلماتی که خیلی اوقات، به ریشه‌های آن آگاه نیستیم و آنچه ناخوشایند والبته مبرهن به نظر می‌رسد، این است که ظاهرا نهاد حکومت، بر تمام ارکان زندگیمان، سایه شومش را گسترانده است.
فرقی نمی‌کند که چه دینی را به ارث برده باشی، حتی اگر نهاد حکومت با دین موروثی یا حتی منتخب تو سر جنگ داشته باشد، خوب می‌داند که تو مهره‌ای، در چارچوب چیدمان قدر ت او هستی، مهره‌ای که بار‌ها تو را ترسانده تا نتیجه‌اش اطاعت بی‌قید و شرط تو باشد، فرقی نمی‌کند که از قهر خداوند متعال ترسیده باشی یا ا ز طرد اداری و روحانی جامعه‌ای که به آن تعلق داری یا از کندن ستاره سرخ از پیرهن و «رفیق» نخواندنت... همه از یک کرباسند... وه‌مان کرباس هر چند پوسیده، به تو می‌آموزد که قضاوت کنی و برچسب بزنی، بر هر آنچه که نظم سیستمت را تهدید می‌کند.
آن زمانی که در کودکی، با کلمات خیلی زیبا به تو یاد داده می‌شد که، بهترین حالت جنس زن در بزرگسالی، مادری فداکار و مسئول تربیت فرزندان است، زنی که هیچ هویت مستقلی برایش قائل نیستند واساسا هویت مستقل، در نهاد دین، برای زن تعریفی ندارد، آن زمانی که در نهاد‌های حکومتی ودینی تصمیم گیرنده، اساسا جایی برای زن ترسیم نشده است و جایگاه او در تعریفشان، جایگاه اطاعت بود ونه جایگاه تصمیم، آن زمانی که احقاق حقوق تو در صف احقاق حقوق خلق، رتبه آخر را یدک می‌کشید وهر گونه صحبت از آن، خیانت به خلق ستم کش بود، در‌‌ همان زمان ریشه‌های تبعیض و شکل دادن به جنس زن، آرام آرام جان می‌گرفت و توجیه می‌شد. وقتی که تو با تصویر وشکل از پیش تعیین شده هم خوانی نداشته باشی، به اسم اتحاد و وحدت، تمام تلاششان را می‌کنند که با جامعه‌ای که تعلقش به تو ارث رسیده است هم شکل و همسان شوی. دین تا رختخواب و تنانگی تو می‌آید وبه تو می‌گوید که برای همبستر شدنت شرایط دارد، برای تولید مثل یا عدم آن نیزهمین طور واگر شرایط را به همین صورت ممکن می‌پذیری، ما هم برچسب مادر فداکار را به تو می‌چسبانیم، واین نهاد سرکوبگر خوب می‌داند که اهرم‌های زیادی دارد که در صورت بروز هرگونه ناهمسانی، عنصر ناهمسان را به شکل و جایگاه دلخواه خویش بازگرداند وتک تک ما بی‌آنکه در بسیاری مواقع آگاه باشیم، ماشین‌های اجرای احکامی هستیم که نه تنها خود، که اطرافیان دور ونزدیک را نیز همسان می‌کنیم... وشاید راه عبور از این هزار توی تبعیض وهمسانی، آگاهانه فکر کردن به جریان سیال کلمات در ذهن است، کلماتی که در ‌‌نهایت ما وتن‌ها خود ما می‌توانیم در هر لحظه آن‌ها را انتخاب کنیم، قضاوت پوسیده‌مان را با ریشه‌های نفس گیرش به کناری بگذاریم و هر لحظه‌مان را مشاهده کنیم، برای لحظه‌مان کلمات جدیدی خلق کنیم، واز کنسروهای خطابات نهادهای سرکوبگر دین و حکومت، علی الخصوص در مورد زنان، برای بیان وضعیت موجود استفاده نکنیم، به جای برچسب زدن به زنان غیر همسان با الگوهای دیکته شده، به تفاوتهای فردیشان احترام بگذاریم وبرای آن‌ها، حق انتخاب و حریم قائل شویم، هر جا که مضطرب شدیم، به جای صحبت کردن در مورد «چگونه باید باشند» دیگران وبه خصوص زنانی که برای اعاده مطالبات انسانی زنان ویا ایستادگی در بیان مرام و تفکرشان، دوران محکومیتشان را سپری می‌کنند، راجع به انکار مسئولیت‌ها در سایه دین، ترس‌ها ونگرانیهای خود سخن به میان آوریم ویادمان باشد که به قول «جرج برنانوس» روزنامه نگار ورمان نویس فرانسوی: «وحشت‌هایی که تا کنون شاهد آن بوده‌ایم و بعد از این شاهد خواهیم بود، نشانه زیاد شدن انسان‌های آشوب گر، سرکش و نافرمان در دنیا نیست، بلکه بالعکس تعداد افراد مطیع و فرمان بردار روبه افزایش است...»
اندیشه جعفری‬

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر