۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۹, جمعه

سرزمین مادری ویرانه شد / حشمت الله طبرزدی





حشمت الله طبرزدی روزنامه نگار و زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای می‌نویسد: «کدام سرزمین را می‌شناسید که حکومت آن به صورت مخفیانه و غیر مسئولانه دست به راه اندازی برنامه هسته‌ای بلند پروازانه بزند و میلیارد‌ها دلار به مردم خود خسارت بزند و مردم آن سرزمین را با تحریم‌های همه جانبه بین المللی روبرو سازدو رهبرش از همهٔ افراد، غیر مسئولانه‌تر رفتار نماید و لجوجانه خواهان تداوم این گونه سیاست‌های ضد ملی باشد؟!»
متن کامل این نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
امروز پس از ملاقات با خانواده و شنیدن خبرهای بیرون، برای چندمین بار احساس کردم که شرایط مردم در بیرون بسیار بد‌تر از ماست و آرزو کردم، ‌ای کاش بیرون از زندان بودم و به همراه خانواده و مردمم در غم ناشی از فقر و تنگدستی آن‌ها شریک بودم! ‌‌ای کاش با آن‌ها بودم و از نزدیک درد بی‌خانمانی، درد گرسنگی، درد نداری میلیون‌ها ایرانی و درد هزاران انسان درمانده که در پشت درهای بیمارستان‌ها نگران عزیزان خود به دلیل نداشتن هزینهٔ درمان آن‌ها هستند را درک می‌کردم.
به راستی کدام سرزمین را سراغ دارید که به لحاظ ذخایر زیرزمینی، معادن و منابع مادی و انسانی، در ردیف اول از کشورهای جهان باشد اما دولت و حکومت آن هر ماه و سال، بیش از ۲۰ و ۳۰ درصد بر هزینه‌های اساسی مردم بیفزاید و کشور و مردم را در گرانی و تورم زایدالوصف فرو ببرد؟!
کدام سرزمین را می‌شناسید که حکومت آن به صورت مخفیانه و غیر مسئولانه دست به راه اندازی برنامه هسته‌ای بلند پروازانه بزند و میلیارد‌ها دلار به مردم خود خسارت بزند و مردم آن سرزمین را با تحریم‌های همه جانبه بین المللی روبرو سازدو رهبرش از همهٔ افراد، غیر مسئولانه‌تر رفتار نماید و لجوجانه خواهان تداوم این گونه سیاست‌های ضد ملی باشد؟!
کدام سرزمین را می‌شناسید که ۸۲ هزار میلیارد تومان از بودجهٔ بانک‌هایش در اختیار حدود ۵۰۰ نفر باشد و این افراد اندک، حاضر به باز پرداخت بدهی خود نباشند و آن سوی سکه، میلیون‌ها نفر به نان شب محتاج و توان پرداخت هزینه‌های یومیهٔ خود را نداشته باشند.
کدام سرزمین را سراغ دارید که دزدی و رشوه و اختلاس، تار و پود نظام مالی– اداری حکومتی را در برگرفته و از قاضی تعزیر حکومتی تا رییس پلیس پیشین و دادستان پایتخت تا بانکدار و معاون پیشین ریاست جمهوری‌اش تا نماینده مجلس و سردارش، همه و همه دست به اختلاس‌های کلان سه هزار میلیارد تومانی بزنند و مردم کوچه و خیابان، حتا امکان دریافت یک وام چند میلیون ریالی نداشته باشند!؟
کدام سرزمین را سراغ دارید که، رانت خواری و رشوه و غارت‌گری از ویژگی‌های طبقه حاکم و سردمداران و حاکمان ریز و درشت آن باشد و بی‌صلاحیت‌ترین افراد و گروه‌ها، در حساسترین پست‌های حکومتی قرار داشته باشند و اقتصاد وسیاست و اجتماع را به ورشکستگی و بحران فرو ببرند؟!
کدام سرزمین را می‌شناسید که دزد و رانت خوار و رابطه باز و غارتگرش آزاد باشد و بلکه امتیاز و جایزه بگیرد و مانور تجمل و مانور قدرت و ثروت بدهد، اما روزنامه نگار و آزادیخواه و عدالت خواهش در بند و توقیف و سرکوب شده و آواره از وطن و خانه باشد؟!
آری این سرزمین مادری من است! سرزمینی که روحانیون حکومتی قدرت پرست، انحصار طلب، جاهل و متعصب و پیروان زر و زور و تزویر به همراه هم پالگی‌های بازاری، نظامی، اداری و سیاسی و امنیتی، همهٔ امکانات ملی و مملکتی را به انحصار خود در آورده و با زیاده خواهی و ماجرا جویی‌های و دخالت‌های قانون شکنانه در امور داخل و خارج از کشور، به راستی یک ملت را به گروگان گرقته و از دنیا باج خواهی می‌کنند!
این باند مافیایی قدرت، یک روز حرف از تکنولوژی هسته‌ای به عنوان حق مسلم می‌زنند و مملکت را در تحریم‌های بین المللی فرو می‌برند و روز دیگر سخن از نرمش قهرمانانه به میان می‌آورند تا به زعم خود زمان بخرندو همچنان فرصت داشته باشند بر اریکه قدرت باقی بمانند و ملت ستم دیده و ضعیف شده و فقیر ایران را بدوشند و ناظر فقر و فساد و فحشا و گرسنگی و بی‌خانمانی ملت باشند و هر گونه از این وضعیت ملت لذت ببرند!
آری این قوم ستمگر و فاسد، سرزمین مادری‌ام را به ویرانه تبدیل کرده‌اند و ملت را در تنگدستی و بیچارگی و سرکوب و وحشت، زمین گیر کرده‌اند. افراد و آحاد و احزاب و گروههای و نخبگان ملت را پراکنده و ضعیف ساخته‌اند و البته بخشی از آن‌ها را با ترفندهای خود به سراب تدبیر و امید کشانیده و هر روز به یک بازی سرگرم نموده که آخرین آن توزیع سبد کالا و رفراندوم ثبت نام برای دریافت یارانهٔ نقدی بود.
اینک او را در انتظار مذاکرات هسته‌ای نشانده‌اند تا روزی در یک سال دیگر این مذاکرات نتیجه بدهد و احتمالا فرجی برای حکومت و نه ملت، حاصل آید. این سرنوشت اقوام و ملت‌هایی است که بر زمین نشسته و نگاه خود را به دست زندانبانان خود دوخته و از آن‌ها گدایی ترحم و گشودن کلید‌های اسیری و فقر و بیچارگی دارد.
حشمت الله طبرزدی – اردیبهشت ۹۳- زندان رجایی شهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر