منصور اسانلو فعال کارگری و زندانی سیاسی سابق در طی نامهای در مورد یکی از همبندیان خود مینویسد: «وی علاوه بر بیماری سرطان خون به بیماری آرتروز گردنهم مبتلا شده است. در طی درمان و حضور در خانه و در کنار همسر ستم کشیدهاش هدا خانم هیچ رابطهای یا فعالیت سیاسی نداشته است که او را دوباره به زندان ببرند چون طبق آخرین توصیه پزشکان معالج درمان ایشان کماکان ادامه داشته و باید بیرون از زندان میماند که متاسفانه ایشان را به زندان باز گرداندهاند.»
متن کامل این نامه را در زیر میخوانید:
حسن طفاح حقوقدان وعضو کانون وکلای جهانی ۸۵ ساله که از سال ۱۳۸۷ دستگیر و چهار ماه درسلولهای انفرادی بند ۲۰۹ تحت فشار وآزار شدید مورد بازجوییهای بیرحمانه قرار گرفت و سعی کردند که اتهامات دروغین بر او وارد کنند.
خاندان حسن طفاح از دیر باز به عراق رفته بودند، از منطقه جنوب غربی کشور، برای گذران زندگی به آن کشور میرفتند وباز میگشتند. پدر بزرگ او در عراق میماند و شهروند آن کشور میشود وخانواده او به عنوان عراقیان ایرانی نسب در عراق ادامه زندگی میدهند.
آقای حسن طفاح در آنجا تحصیل میکند ورشته حقوق را به پایان میرساند و در آنجا به عنوان وکیلی خوشنام و مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان شناخته میشود.
وی در جریان مبارزات مردم عراق علیه دیکتاتوری وستمگری شرکت دارد وبرای هم نسلانش فردی شناخته شده وقابل احترام است. در جریانات مختلف اتفاقاتی که در کشور عراق میافتد هزینههای بسیاری میپردازد.
نهایتا بعد از روی کار آمدن صدام حسین وطی دوران سخت و دشوار او به همراه صدها نفر از مردمان ایرانی تبار عراق به عنوان معاودین در سال ۱۳۵۸ از عراق اخراج و به ایران رانده میشوند.
در ایران دست به کارهای مختلف برای گذران زندگی شرافتمندانه میزند و به تدریج با اطلاعات و آگاهی و تجربهای که از زندگی میآموزد، فرد موفقی میشود و در امارات متحده عربی و دبی و فجیره دفاتر حقوقی و تجاری موفقی را مدیریت میکند.
وی به عنوان یک وکیل سرشناس در حوزه کشورهای عربی در کنفرانسهای سالیانه حقودانان جهان در تونس و مراکش و سوئیس در شهر ژنو شرکت میکند.
حسن طفاح حدود ۲۵ سال پیش در یکی از این کنفرانسهای بین المللی قطعنامهای را در محکومیت حکومت عراق و ایران در نقض حقوق بشر به همراه حقوقدانان مدافع حقوق بشر امضا میکند.
بعد از سرنگونی صدام و در اختیار گرفتن اسناد استخبارات عراق همان سازمان امنیت عراق توسط نیروهای مدافع جمهوری اسلامی اسناد ومدارک و گزارشات مربوط به ایرانیان و عراقیهایی که به نوعی به حکومت اسلامی مربوط میشود را در اختیار وزارت اطلاعات و سپاه قدس قرار میدهند و مقامات امنیتی شروع به تجسس در این اسناد و مدارک میکنند تا هر فردی را که در این اسناد نامی از او به میان آمده است شناسایی کرده و وضعیت او را بررسی کنند و در صورتی کسانی پیدا میشدند که ممکن بود بتوانند از آنها برای تهیه کالاها یا لوازم و تکنولوژیهایی که در امور نظامی و امنیتی و دیگر امور بسیار مهم اقتصادی بکار گیرند آنها را پس از شناسایی و در دسترس بودن دعوت به همکاری در چنین اموری نمایند تا برای آنها معاملاتی را به صورت ناشناس و دور زدن برخی از تحریمها، انجام دهند که یکی از این افراد آقای حسن طفاح بود.
پس از شناسایی ایشان اورا به ادارات اقتصادی وزارت اطلاعات مثلا در خیابان زرتشت و جاهای دیگر دعوت میکنند و با تطمیع و تحریک سعی در برانگیختن ایشان برای ورود در معاملاتی غیر قانونی بین المللی به سود بخشهای نظامی امنیتی نظام حکومت اسلامی میکنند، که ایشان طفره میرود و نمی پذیرد و انجام این معاملات را خارج از توان خود اعلام میکند.
در نتیجه مورد خشم نظام مقدس اسلامی قرار میگیرد و او را هنگامی که در تهران- خیابان میرداماد به بانکی مراجعه میکرده است تعقیب و دستگیر میکنند وبه زندان اوین میبرند و در بند ۲۰۹ مورد انواع آزار و شکنجههای جسمی و روحی فراوان قرار دادهاند و در سلول انفرادی نگه میدارند و پس از چانه زنیهای فراوان که همکاری را بپذیرد و آقای حسن طفاح نمیپذیرد، او را به دست قاضی صلواتی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب میسپارند تا رای برایش صادر نماید.
در بیدادگاهی غیر علنی و بدون حضور وکیل ویا ناظری، نهایتا حکم سنگین محاربه واقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام واقدامات برعلیه نظام اقتصاد اسلامی… واین گونه لاطائلات بر علیه ایشان صادر مینماید، و حکم به ۱۵ سال زندان میدهند و او را به زندان گوهر دشت یا همان رجایی شهر کرج تبعید میکنند.
به تدریج در شرایط سخت زندان رجایی شهر ایشان سلامتش را از دست میدهد و به سرطان خون مبتلا میشود. پخش امواج پارازیت برعلیه امواج موبایلها که در زندان رجایی شهر اعمال میشود و هم چنین ندادن غذایی مناسب وکافی، نبودن سبزی جات ومیوه در منوی غذای زندانیان وعدم دسترسی به پزشکان متخصص و دارو و آزمایشات منظم پزشکی و شرایط بسته و آلوده زندان در جهت ابتلای ایشان به سرطان خون نقش جدی داشته است.
بعد از آنکه بیماری ایشان حاد شد و مجبور شدند آزمایشات پزشکی از ایشان بگیرند و مطمئن شدند که سرطان خون بدون درمان دارد، حسن طفاح را با عنوان ادامه معالجات در بیمارستان و بیرون از زندان بنا به توصیه پزشکی قانونی در اواخر سال ۱۳۹۰ از زندان بیرون آوردند.
حسن طفاح در این دوران با توجه به سن بالایی که داشت فقط به درمان خود میپرداخت. وی علاوه بر بیماری سرطان خون به بیماری آرتروز گردنهم مبتلا شده است. در طی درمان و حضور در خانه و در کنار همسر ستم کشیدهاش هدا خانم هیچ رابطهای یا فعالیت سیاسی نداشته است که او را دوباره به زندان ببرند چون طبق آخرین توصیه پزشکان معالج درمان ایشان کماکان ادامه داشته و باید بیرون از زندان میماند که متاسفانه ایشان را به زندان باز گرداندهاند.
حدود دوهفته پیش ایشان را برخلاف نظر پزشکی قانونی و پزشکان متخصص به زندان رجایی شهر بند ۴ سالن ۱۲ باز گرداندهاند.
بنا به گزارشات موثق حال ایشان اصلا خوب نیست و در معرض خطر مرگ قرار دارد. بدین وسیله از طرف خانواده، دوستان آشنایان وهم بندیهای او از همه مقامات حقوق بشری وبه خصوص آقای دکتر احمد شهید خواهان پیگیری فوری وگسترده هرچه بیشتر، برای نجات این زندانی بیگناه کهنسال دارم و از این طریق میخواهم که پرونده ایشان هر چه زودتر از سوی شورای حقوق بشر با مقامات حکومت اسلامی در ایران مطرح گردد وخواهان آزادی فوری وبی قید وشرط این حقوقدان کهنسال گردند.
منصور اسانلو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر