۱۳۹۲ آبان ۲۹, چهارشنبه

نقض حقوق بدیهی و مسلم زنان ایرانی به جهت آمیختگی شرع با قانون








با تصویب قانون حمایت از خانواده جدید شایعه گسترده ای با برنامه ریزی قبلی توسط دولتمردان ایرانی در مقابل عصیان زنان فهیم ایران، پراکنده و قانون جدید را با ذکر چند مثال غیر مهم از آن ، قانون حمایت از زن نامگذاری و بدون هرگونه اطلاع رسانی و یا امکان  مطالعه سهل برای عامه زنان کلید حل مشکلات زنان معرفی نمودند . لکن صرفنظر از اینکه قانون مزبور دارای ایرادات و نواقص فراوانی است که در مباحث دیگر به تفصیل بیان گردیده است ، هیچگونه اشاره ای به درد قدیمی عمیق و  بی درمان زنان ایرانی مبنی بر  نداشتن حق طلاق و اسیر ابدی گشتن در دست مرد با جاری شدن صیغه عقد ننموده است . دردی که اکنون به یقین گریبانگیر بیش از یک سوم زنان ایرانی بوده و موجب چه فاجعه ها و ظلم هائی که نشده  و هر روز نیز بیشتر  می شود.
بدین توضیح که :
مطابق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی  با این متن : «مرد می‏تواند هر وقت كه بخواهد زن خود را طلاق دهد.» که استخراج شده توسط فقهای عظام جمهوری اسلامی ایران  از آیات  226،232،241 سوره بقره ،آیه 20 سوره نساء، آیه 49 سوره احزاب و آیات 1و2 سوره طلاق است ، حق طلاق در ایران بطور مطلق صرفاً با طی یکسری پروسه های تشریفاتی در دست مرد است . زن نیز تحت شرایطی پیش بینی شده در مواد 1129 - 1029 و 1130 که عبارتند از امتناع شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه مبنی بر الزام او به دادن نفقه و ناتوانی شوهر از دادن نفقه ، عدم ایفای سایر حقوق واجبه زناشویی (غیر از انفاق)، ابتلای شوهر به امراض مسری صعب العلاج، و سوء معاشرت شوهر و به طور کلی وجود عسر و حرج برای زن و غایب مفقود الاثر بودن شوهر ، می تواند پس از اثبات مراتب فوق و گذشتن از هفت خان رستم  ( که فعلاً هیچیک از موارد فوق نیز مورد بحث ما نیست ) از شوهر خود طلاق بگیرد .
و اما موضوع بحثی که ایران دارای مبتلابهان فراوان و غیر قابل پیش بینی است زنانی هستند که  شوهرانشان 1- مدام در حال تحقیر و خیانت به آنان با زنان متعدد قرار دارند 2- دارای بیماریهای روانی متعدد ادواری و یا پارانوئیدی هستند 3- زنان را مورد ضرب و شتم بدون آثار عینی یا شکنجه روحی قرار می دهند 4- از شرکت در اجتماع و یا اشتغال زن جلوگیری می کنند و نهایتاً زنانی که بطور خیلی طبیعی و غریزی دیگر علاقمند به شوهران خود نیستند .
مطابق قوانین حاکم بر ایران هیچ ترتیبی در خصوص چنین مواردی  اتخاذ نگردیده و  زنانی با این معضلات که اخیراً نیز در ایران بسیارند، علیرغم مواجهه با چنین مشکلاتی که ادامه زندگی را برای آنان غیر ممکن نموده و اغلب به خود کشی می انجامد ، هیچگونه چاره ای برای آزادی و رهائی از دست شوهران خود جز ارائه یکسری امتیازات به شوهر( آنهم در صورت قبول مرد )  مانند بخشش مهریه وکلیه حقوق مالی، انتقال اموال تحت مالکیت خویش به شوهران و یا صرفنظر کردن از حضانت فرزندان خود و  هزاران مورد دیگر که بعضاً سر به رسوائی می کشد ، برای راضی نمودن وی به طلاق خویش ندارند.  چرا که در ایران با انسان تلقی ننمودن زن  این حق مطلق صرفاً به مرد اعطا شده ، چرا که در ایران صرفاً حقوق مردان با تصویب قانون و بخشنامه های روزانه در خصوص مهریه و نحله مد نظر قرار می گیرد ، چرا در ایران زن حق تحصیل، اشتغال ، ترک تابعیت ، تعیین محل سکنی ، مسافرت و خروج از کشور و حتی بیرون رفتن از منزل بدون اجازه مرد را ندارد ، چرا که در ایران زن حق کراهت و یا عدم علاقمندی به شوهر را ندارد ، چرا که در ایران به جهت عدم رعایت عدالت و حقوق طبیعی زنان، در دفترخانه ازدواج چگونگی پرداخت مهریه و عواقب آن توسط عاقد فقط به مرد تفهیم می گردد و چه بسا اگر در همان دفترخانه قوانین راجع به طلاق به زن تفهیم گردد که با قرائت صیغه عقد اسیر مرد بوده و دیگر تحت هیچ شرایطی قدرت ابطال این عقد را ندارد  اصلاً ازدواجی رخ  نمی داد .
این موضوع دردی است که سالیان سال گریبانگیر زنان ایران بوده و هر بار ما وکلای دادگستری بجای دولتمردان ایران از بازگو کردن این موضوع به زنی که ادامه زندگی با همسرش دیگر برای او غیر قابل تحمل گردیده و برای رهائی از وضعیت موجود به قانون کشورش و در راستای آن و اطلاع از حقوق شهروندی خود به ما پناه آورده است ، احساس شرمساری و شرمندگی کرده ایم . شرمساری از اینکه به همان زن بگوئیم شما قانوناً هیچ راهی برای رهائی از این زندگی مشترک نداشته و تا ابد مجبور به تحمل آزار و شکنجه های همسر خود خواهید بود تا زمانی که شوهرتان از شما خسته شده و با یک اراده و بدون هرگونه دلیل شما را طلاق داده و آزاد سازد.
حال با اوصاف فوق دولتمردان ایران مدام دم از ارزش ، عزت و جایگاه زن در اسلام و ایران  و برابری زن و مرد و رعایت حقوق بشر به نحو احسن و تکذیب گزارشات مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران  می زنند که خدای نقض حقوق بشر در ایران بوده و این مثالها تازه قطره هائی از دریای دردهای زنان و مردم ایران زمین است . چه اگر کسی تنها یکساعت در راهروی دادگاههای خانواده ایران قدم زده و چشم و گوش خود را به اعمال و سخنان پراکنده در آنجا باز کند به وضوح چگونگی نقض حقوق بشر و زن در ایران را با کشیدن بچه ای به زور از سمت مادر و تحویل اجباری آن به پدر در زیرفریاد و گریه های کودک ، ضرب و شتم های مردان به همسرانشان در منظر ضابطین قضائی به جهت حضور در دادگاه و گریه های دختران جوانی که در معرض پیشنهادات ننگین قضات دادگاهها قرار می گیرند ، خواهد دید .
به امید روزی که ایرانی آزاد و قانونمند با مردمانی شاد داشته باشیم .
نویسنده : اشرف قربانی
وکیل پایه یک دادگستری
کارشناس ارشد رشته حقوق خصوصی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر